همه ما آن را می دانیم ، احساس غرق شدن هنگامی که متوجه شدیم اشتباه کرده ایم یا شکست را تجربه کرده ایم. برای من واقعاً شکمم را به داخل می چرخاند و من معمولاً وارد یک چرخه شرور می شوم. شکستن این چرخه یک چالش واقعی است و بسیاری از آنها به شکستن آن یا سرعت بخشیدن به روند کار تسلط داشته اند. این یک گلدان جوش پر از احساسات است. آیا این احساسات مثبت هستند یا منفی؟آیا می توانیم از این احساسات به نفع خود استفاده کنیم؟این احساسات در زندگی و عملکرد ما در محل کار چگونه بر ما تأثیر می گذارد؟اینها فقط چند سؤال است که طی سالهای گذشته در ایجاد اشتباهات زیادی به ذهن من رسیده و مجبور به مقابله با عواقب آن است. منعکس کردن این اشتباهات و پیامدها ، من را به چند نتیجه رسانده است که امروز با شما به اشتراک می گذارم.
چرا ما از اشتباهات یاد نمی گیریم - فرآیندهای عصبی
چرا ما از اشتباهات یاد نمی گیریم ، ارتباط زیادی با فرآیندهای عصبی ما دارد. در حالی که ما هنوز چیزهای زیادی در مورد آنها نمی دانیم - حتی اگر ما به عنوان انسان با سرعت حیرت انگیز اکتشافات جدیدی را در این زمینه انجام می دهیم - ارزش دارد که به موضوع نحوه درک اشتباهات خودمان بپردازیم.
چرخه orji
احساساتی که وقتی اشتباه می کنیم احساس می کنیم شبیه به احساساتی است که هنگام غم و اندوه از دست دادن یک دوست عزیز ، به وجود می آیند. چندین مرحله وجود دارد که ما از آن عبور می کنیم و معمولاً به همان ترتیب.
من معتقدم که این مراحل با شخص به شخص دیگر متفاوت است. نحوه بزرگ شدن و تعصبات داخلی ما تأثیر زیادی در نحوه پردازش و مقابله با اشتباهات دارد. با نگاهی به چرخه ORJI می توانیم ببینیم که چگونه تعصبات روانشناختی در ادراک و قضاوت نقش دارند. درست همانطور که دیگران را مشاهده می کنیم و قضاوت می کنیم ، ما خودمان را نیز انجام می دهیم. به عنوان مثال ، وقتی دیگران اشتباه می کنند بسیار بخشنده هستم و در مقایسه ، من به خاطر هرگونه اشتباه که مرتکب می شوم خیلی سخت هستم.
همانطور که می بینیم ، معمولاً در این دستور مشاهده می کنیم ، واکنش نشان می دهیم ، قضاوت می کنیم و مداخله می کنیم. هنگام مشاهده ، باید با استفاده از تمام حواس خود ، با دقت ثبت نام کنیم ، آنچه در محیط ما در اطراف ما اتفاق می افتد.
با این حال ، بسیاری از این فرایندها توسط ذهن ناخودآگاه ما اداره می شوند ، که تأثیر آنها را دشوارتر می کند. این بدان معنی است که ما اغلب قبل از اینکه بدانیم چه اتفاقی افتاده است ، چرخه را تمام کرده ایم. نه تنها این ، بلکه فیلترها و تعصبات شخصی ما نیز تأثیر گسترده ای بر مشاهدات ما دارند. تعصبات ما بر نحوه دیدن چیزها تأثیر می گذارد. این تعصبات غالباً توسط جامعه ، خانواده یا تجربیات خودمان بر روی ما قرار می گیرد و لزوماً صادق نیست. اگر خود را احمقانه بدانید ، هرگونه مشاهده ای که در مورد رفتار خود انجام می دهید ، به احتمال زیاد به شما پایان می یابد که چرا کاری که انجام داده اید احمقانه است.
واکنشهای عاطفی ما درست پس از مشاهده چیزی اتفاق می افتد."تسلط بر احساسات شما" مسئله ای نیست که یک واکنش عاطفی نداشته باشید ، که اجتناب ناپذیر است ، بلکه یک سوال برای کنترل واکنشهای عاطفی شما قبل از اینکه بتوانید قضاوت کنید که تازه اتفاق افتاده است. ما اغلب قبل از اینکه متوجه شویم در وضعیت خطرناک یا هیجان انگیز قرار داریم ، غالباً هیجان زده یا ترسیده ایم.
من معتقدم که احساسات خود را فروکش می کند راه خوبی نیست. به آنها گوش دهید ، آنها را تحقق بخشید و از خود بپرسید که چرا آنها را دارید. این بیشتر از هر فکر منطقی که می توانید در محل انجام دهید ، در مورد اوضاع بیشتر می گوید.
قضاوت پس از واکنشهای عاطفی ما صورت می گیرد. بنابراین ، باید در نظر داشته باشیم که هر داده ای که ما تجزیه و تحلیل می کنیم از طریق قابلیت های مشاهده ای ما فیلتر شده است ، سپس توسط تعصبات ما تغییر یافته و با واکنش های عاطفی ما تحریف می شود. هر داوری که ما می کنیم فقط به اندازه داده هایی است که ما آن را پایه گذاری می کنیم. ما معمولاً در تصمیم گیری منطقی چندان خوب نیستیم ، همانطور که فکر می کنیم هستیم ، به خصوص وقتی که بر اساس اطلاعات تحریف شده است.
در پایان چرخه ، ما به بخشی می رسیم که بر اساس احکام خود عمل می کنیم. مرحله مداخله فقط ممکن است بر روی ضربه ای که از واکنش عاطفی ما ناشی می شود عمل کند ، یا ما بر اساس اطلاعات تحت تأثیر تصمیم گیری تصمیم می گیریم.
با نگاهی به چرخه ORJI می توانیم به وضوح ببینیم که خرج های خود در مورد اشتباهات خودمان احتمالاً قابل اطمینان ترین نیستند. غالباً ، ما مطمئن هستیم که ما کاری فوق العاده احمقانه انجام داده ایم ، در حالی که این مفهوم اساساً توسط ناامنی های خودمان و تجزیه و تحلیل اطلاعات ناکافی انجام می شود.
اگر تعصبات Google دارید ، لیستی جامع از همه تعصبات مختلف موجود در ویکی پدیا وجود دارد. شما باور نخواهید کرد که چند نفر وجود دارد. من به عنوان مثال شخصاً تعصبات از تربیت خود را دارم ، که فکر می کنم همه چیز تقصیر من است و هیچ کاری که انجام نمی دهم به اندازه کافی خوب نیست. به عنوان مثال ، این دو تعصب بر تصمیم گیری من در گذشته به روش های سمی تأثیر گذاشته است. هنوز هم از آنها جدا از نبرد سخت است. اما فقط با فهمیدن اینکه باید نسبت به آنها احتیاط کنم ، روشی که من حوادث را درک می کنم توسط پشته ها بهبود یافته است.
مبارزه با یخ پرواز
مبارزه ، پرواز یا پاسخ یخ یکی از قدیمی ترین فرآیندهای عصبی است - چیزی که ما با هر گونه دیگر روی کره زمین مشترک داریم. در شرایط استرس زا-اگر به عنوان یک تهدید دیده شود-پاسخ FFF شروع می شود. بسیاری از فرآیندهای دیگر را در مغز ما بازنویسی می کند. بنابراین ، می تواند در راه یادگیری از اشتباهات بایستد و حتی ممکن است مقصر تقویت رفتار دروغین باشد.
همانطور که ممکن است بتوانید از قبل ببینید ، تلاش برای یادگیری از یک اشتباه در حالی که در پاسخ FFF تقریباً غیرممکن است. زمان باید برای پراکندگی FFF و برای ما بگذرد تا در مورد آنچه اتفاق افتاده است فکر کنیم. به خصوص با روشی که جامعه اشتباهات را محکوم می کند ، ما بیش از حد به اشتباه کردن توجه نمی کنیم ، که وقتی یکی را می سازیم ، به دلیل استرس و تحقیر که می ترسیم وارد پاسخ FFF می شویم.
علاوه بر این ، اگر ما وقت خود را برای مکث و تجزیه و تحلیل یک اشتباه گذشته نگیریم ، پس از آرام شدن ، ممکن است در نهایت تقویت رفتار معیوب و سپس تکرار آن را انجام دهیم و آن را بدتر کنیم. دلیل این امر دو مکانیسم است که می تواند نوروپلاستیک و رشد میلین را در مسیرهای ما تقویت کند: تکرار و استرس. ما یا چیزها را به یاد می آوریم زیرا آنها را زیاد تکرار کردیم یا به این دلیل که آنها را تحت فشار زیادی آموختیم.
انکار
انکار یک مکانیسم دفاعی است که قرار است ما را از احساس اضطراب محافظت کند. اگر چیزی برای شما آسیب زا بود ، می تواند باعث انکار شود. شما از مقابله با آنچه اتفاق افتاده یا حتی اعتراف می کنید که هر بخشی از آن را بپذیرید ، امتناع می ورزید. بدیهی است که وقتی می خواهید از اشتباهات و تجربیات یاد بگیرید ، این خوب نیست. در حالی که ما هنوز در انکار هستیم ، کار کردن روی آن بسیار دشوار است. متأسفانه ، ما این موضوع را اغلب در جامعه خود می بینیم ، تا حدودی به دلیل استرس عظیمی که بر روی افراد قرار می گیرد تا بر این اساس عمل کنند.
چگونه می توان انکار را تشخیص داد؟چند علامت انکار وجود دارد. سعی کنید از این موارد استفاده کنید تا آن را در خود ببینید یا سعی کنید به دیگران در اطراف خود گوش دهید که ممکن است آنها را به شما نشان دهند. معمولاً دیگران در مشاهده شما بهتر از آنچه خودتان می توانید.
شما از صحبت در مورد مشکل خودداری می کنید.
شما رفتارهای خود را توجیه می کنید.
شما به دنبال این هستید که افراد دیگر یا عوامل خارج را مقصر بدانید.
شما در رفتار ادامه می دهید اگرچه عواقب منفی وجود دارد.
شما قول می دهید که در آینده مشکل را برطرف کنید.
شما از مشکل خودداری می کنید یا در مورد آن فکر می کنید.
غالباً زمان لازم است تا مکانیسم دفاعی از بین برود و به محض اینکه این اتفاق افتاد ، می توانیم روی آن کار کنیم. اگر انکار از بین نرود (که بارها تجربه کرده ام) ، این مهم است که متوجه شوید که شما در انکار هستید. باز هم ، این بهترین کار با گوش دادن به افراد اطراف شما ، به ویژه کسانی که به آنها اعتماد دارید انجام می شود. وقتی احساس بیمار را در مورد چیزی فکر می کنید و خود را می بینید که آن را دور می کنید ، احتمالاً در انکار هستید.
هنگامی که متوجه شدید که در انکار هستید می توانید از خود چند سوال بپرسید:
از چه چیزی می ترسم؟
عواقب ماندن در انکار چیست؟
چه کسی می توانم در این باره مشاوره بخواهم؟به نظر من اعتماد دارم؟
من چه افکار تحریف شده ای دارم؟
با استفاده از سؤالات فوق به عنوان نوعی لیست چک ، روند ترک انکار را پشت سر خواهید گذاشت.
پشیمان شدن. پشیمانی
پشیمانی می تواند یادگیری از اشتباهات را تا حد زیادی مهار کند. پشیمانی وقتی متوجه می شوید اشتباه کرده اید و از اینکه دوباره اشتباه نکرده اید ، فوق العاده آگاه می شوید. این یکی دیگر از مکانیسم های دفاعی در مغز ما است ، تا ما را متوقف کنیم تا تجربیات مضر را تکرار کنیم.
با این حال ، مشکل این مکانیسم این است که ما تمایل داریم که از تکرار یک اشتباه بترسیم ، که قبل از اینکه احتمال اشتباه در روشی مشابه وجود داشته باشد ، متوقف می شویم. یک مثال ساده از تجربه خودم این بود که من یک بار پیشنهادی برای فروش یک ملک گرفتم و معلوم شد که ایده بسیار بدی برای پذیرش پیشنهاد گفته شده است. من عمیقاً از آن پشیمان شدم و به این ترتیب ماهها پس از آن فهمیدم که نمی خواهم پیشنهادات دیگری را برای هر ملک بپذیرم و بیش از حد مراقب باشم و اساساً از فروش هر چیزی ترسیده ام. املاک و مستغلات بخشی از تجارت من است ، این بدیهی است که برای عملکرد مناسب نبود. تجربه دیگری که من با پشیمانی داشته ام در دوستی است. من به افرادی که در گذشته به عنوان دوستان فکر می کردم خیانت کرده ام و پشیمان هستم که بسیار از آنها باز می شود. این امر ایجاد دوستی جدید و اعتماد به مردم را برای من دشوار کرده است.
موضوع دیگری که از پشیمانی ناشی می شود این است که ما به طور خودکار معتقدیم که مسیرهایی که انتخاب نکرده ایم بهتر بوده است. اکنون راهی برای ما وجود دارد که بدانیم کدام مسیرها برای ما بهتر کار می کردند. پشیمانی ما را از دیدن تصویر بزرگتر و دیدن نکات مثبت در هر تصمیمی که اثرات نسبتاً ناخوشایندی داشته است باز می دارد. هیچ چیز فقط بد نیست. هر چیزی دارای نکات مثبتی استاین برای ماست که نقاط مثبت را پیدا کنیم و از آنها به نفع خود استفاده کنیم و از نکات منفی استفاده کنیم و از آنها برای بهبود خود استفاده کنیم.
پشیمانی زمانی محدود کننده می شود که به اعمالی می پردازیم که انجام داده ایم و تأثیر نامطلوبی برای دیگران داشته است. با پشیمانی از انجام کاری، جلوی خود را می گیریم تا پشیمان شویم که دردناک است. با این حال، پشیمانی برای بهبود اعمالمان لازم است. تنها با انعکاس و درک اینکه چگونه با تصمیمات یا اقدامات خود باعث آسیب شده ایم، می توانیم پیشرفت کنیم. با پشیمانی ما واقعاً برای آن متأسفیم و میتوانیم شجاعت پذیرش مسئولیتهای خود را داشته باشیم.
مطمئن شوید که پشیمانی از چیزها را به سرعت پشت سر می گذارید و به فکر کردن در مورد اشتباهات و پذیرش عواقبی که برای ما و دیگران داشته اند بپردازید. تحقق اولین قدم است. اجازه ندهید پشیمانی یا انکار مانع پیشرفت شما شود.
چگونه با اشتباهات بهتر برخورد کنیم
قبلاً به این موضوع پرداختیم که چگونه فرآیندهای عصبی می توانند شما را از یادگیری از اشتباهات خود باز دارند، اکنون زمان آن رسیده است که ببینیم چگونه می توانیم برای مقابله بهتر با اشتباهات سازگار شویم.
تقصیر شما، مسئولیت شما، مشکل شما؟
یکی از مفیدترین نقل قول هایی که امسال برای کمک به پردازش وقایع خوانده ام، از جیمز کلیر بود:
در زندگی: (1) بعضی چیزها تقصیر شما نیست، اما مسئولیت آنها با شماست.(2) سایر چیزها مسئولیت شما نیست، اما آنها مشکل شما هستند.(3) بسیاری از چیزها نه مسئولیت شماست و نه مشکل شما، اما آنها دنیا را بهتر می کنند. در مورد هر سه اقدام کنید.»
-جیمز کلیر
بسته به اینکه چه کسی هستید، ممکن است در گروه افرادی قرار بگیرید که تمایل دارند «همه چیز» را تقصیر خود بدانند. من شخصاً در این دسته قرار میگیرم، و اغلب در تفکرم به سالها پیش برمیگردم تا بفهمم کدام یک از تصمیمها مقصر بوده است که باعث ایجاد مخمصه فعلی شده است.
در واقعیت بسیاری از اتفاقات برای ما تقصیر ما نیست. اغلب ، آنها مسئولیت رفع شما هستند. به عنوان مثال ، یک مدیرعامل یک شرکت وظیفه دارد شرکت را از ورشکستگی نجات دهد ، حتی اگر ورشکستگی احتمالی ناشی از عوامل خارج از کنترل وی باشد. بنابراین ، این تقصیر او نیست و هیچ نکته ای برای جستجوی کسانی که اشتباه کرده اند وجود ندارد ، وقت آن است که کار را انجام دهیم. در موارد دیگر ، حتی مسئولیت حل یک مشکل شما نیست. با این حال ، اگر این یک مشکل برای شما است ، چرا به کسی که مسئولیت حل آن را بر عهده دارد امیدوار است؟
من برای خودم فهمیدم که بسیاری از مشکلاتی که با آنها روبرو می شوم ، نه تقصیر من هستند و نه مسئولیت من. با این وجود ، اگر مشکلات حل نشود ، عواقب خود را متحمل می شوم و بنابراین ، تصمیم می گیرم آنها را بر عهده بگیرم ، آنها را مالک کنم و آنها را حل کنم. و پس از آن چیزهایی وجود دارد ، این فقط کار درستی است ، حتی اگر این تقصیر شما ، مسئولیت شما باشد و نه مشکلی برای شما. هر زمان که مشکلی برای حل و معکوس دارید و تعجب می کنید که مقصر هستید و اگر اشتباه کرده اید ، به سه سطح نگاه کنید و به طور عینی تصمیم گرفتید که در آن قرار دارید. من اغلب اگر مطمئن نیستم از شخص ثالث قابل اعتماد برای نظر آنها بخواهم.
"مهم نیست که تقصیر این است که اگر مسئولیت رفع آن باشد ، چیزی شکسته است. پذیرش مسئولیت پذیرش گناه نیست. مسئولیت پذیری به رسمیت شناختن قدرتی است که هنگام متوقف کردن سرزنش مردم به دست می آورید."
-ادام گرانت
ویل اسمیت در مورد تقصیر در مقابل مسئولیت:
آیا در کنترل شماست؟
اضافه کردن به مفهوم فوق ، ذهنیت استوایی - آیا در کنترل شماست؟نقل قول زیر توسط Epictetus با کلمات شگفت آور ساده ، طرز فکر را توضیح می دهد:
"بعضی چیزها در قدرت ما هستند ، در حالی که برخی دیگر نیستند. در قدرت ما نظر ، انگیزه ، میل ، بیزاری و در یک کلام ، هر کاری که خود ما انجام می دهد وجود دارد. نه در قدرت ما ، بدن ما ، دارایی ، شهرت ، دفتر و با یک کلام ، هر کاری که خود ما نیست انجام نمی شود. "
- Epictetus
اساساً تنها چیزی که ما واقعاً کنترل کامل داریم تصمیمات ، افکار و احساسات ما است (و این تلاش و تمرین می کند). با اخم کردن از رویدادهای خارج از کشور و تلاش برای مسئولیت آنها و نگرانی در مورد اشتباهات ، هیچ سود حاصل نمی شود.
همه گیر فعلی یک مثال عالی است. من اخیراً با مردم صحبت کرده ام ، که می بینند مشکلاتی که تجارت آنها به عنوان تقصیر آنها برای آماده شدن نیست. بله ، در حالت ایده آل شما دائماً برای هر رویداد قو سیاه آماده هستید و هرگز بیش از حد است. همه ما می دانیم که در تجارت شما اغلب بیش از حد فشار می آورید و برخی از خطرات را می گیرید. شما نمی توانید خود را مقصر بدانید که دیده نشده است که Covid در حال آمدن است. شما می توانید یاد بگیرید و مطمئن شوید که در حال حاضر می توانید انجام دهید ، آنچه باید تصمیم بگیرید. هر چه بیشتر مقصر باشید و به دنبال تقصیر خود باشید ، کندتر از آن در عبور از آن و مقابله با اوضاع خواهید بود. اگر در شرایطی قرار دارید که تهدیدی برای شما و عزیزانتان است ، فقط می توانید از آن استفاده کنید و برای جنگ آماده شوید. و اگر فرصتی برای شانس یک وضعیت (به عنوان مثال Covid) وجود ندارد ، فقط می توانید آنچه را که کنترل می کنید ، یعنی خودتان تغییر دهید. برای بیان آن به قول ویکتور فرانکل:
"هنگامی که ما دیگر قادر به تغییر وضعیت نیستیم ، به چالش کشیده می شویم که خودمان را تغییر دهیم."
- ویکتور فرانکل
آیا در ذهنیت رشد هستید یا در ذهنیت ثابت؟
همانطور که در حال حاضر در موضوع ذهنیت هستیم ، دو ذهنیت دیگر وجود دارد که هنگام برخورد با اشتباهات ، درک آنها مهم است: آیا شما در یک ذهنیت رشد هستید یا در یک طرز فکر ثابت؟
هر دوی آنها دست به دست هم می دهند ، و من دوست دارم آنها را به عنوان متوالی ببینم ، یکی دیگر را دنبال می کند. بسیاری از این اصطلاحات را قبل از این که توسط کارول دوک در کتاب خود "ذهنیت: روانشناسی جدید موفقیت" ابداع شده باشد ، شنیده اند.
در یک ذهنیت ثابت ، شما شرکت را باور دارید که ما همانطور که هستیم متولد شده ایم. بنابراین ، شما با استعدادها و صفات خاصی متولد شده اید که غیرقابل تغییر هستند. شما یا از بدو تولد در چیزی خوب هستید ، یا به سادگی بد. در یک ذهنیت رشد معتقدید که می توانید با کار روی آنها ، کارها را بهبود بخشید. هر شکست فرصتی برای یادگیری است ، هر تجربه ای از مهارت های شما لذت می برد.
هیچ موردی وجود ندارد که برخی از آنها با استعدادها متولد شوند و برخی دیگر از آنها فاقد آنها هستند اما داشتن استعداد در چیزی به معنای این نیست که شما در این کار خوب هستید. اگر هرگز تمرین نکنید ، به کسی که استعدادی که خیلی سخت تلاش می کند ، از دست خواهید داد. همانطور که ممکن است بتوانید حدس بزنید ، بودن در یک ذهنیت ثابت هر اشتباهی یک فاجعه است زیرا باعث می شود شک کنید که چه کسی هستید و نقاط قوت شما چیست. در یک ذهنیت رشد می پذیرید که می توانید چیزها را تغییر دهید ، و اشتباهات بخشی از یادگیری آنچه برای تغییر نیاز دارید است.
مطالعات متعددی وجود دارد که نشان می دهد بزرگسالان یا کودکانی که دارای طرز فکر رشد هستند ، توانایی بسیار بالاتری برای یادگیری از اشتباهات دارند و احتمال تکرار اشتباهات را دارند. بنابراین به طور خلاصه ، با یک ذهنیت رشد راحت شوید ، اشتباهات را به عنوان بخشی از سفر خود بپذیرید و از تجربیات به نفع خود استفاده کنید.
با ایجاد ذهنیت رشد ، ذهنیت علمی به وجود می آید. آدم گرانت در آخرین کتاب خود "دوباره فکر کنید: قدرت دانستن آنچه نمی دانید" در اعماق این طرز فکر فرو می رود. بنابراین ، علمی در مورد آن چیست؟در علم تمایل دارید یک فرضیه را تدوین کنید و سپس بروید و سعی کنید اثبات آن را پیدا کنید. اگر در برابر فرضیه خود اثبات زیادی پیدا کنید ، پس از آن ، آن را تغییر خواهید داد ، همانطور که رد شده است. همین مورد را می توان در مورد هر چیزی در زندگی اعمال کرد. ما عقاید ، ارزش ها و ایمان داریم و خودمان را در شرایطی خواهیم یافت که این موارد نادرست است. حال اگر نظرات خود را گرفتید و به عنوان بخشی از خود اعتقاد دارید ، پذیرش آنها به عنوان نادرست دشوار است. اگر بتوانید شخصیت خود را از این موارد فاصله بگیرید ، تغییر آنها بسیار ساده تر می شود.
یکی از قدرتمندترین مهارتهای ذهنی که می توانید از آن استفاده کنید تا با توجه به اطلاعات جدید ، دیدگاه خود را تغییر دهید. در پایان شما با نگه داشتن آنها چیزی به دست نمی آورید و با آنها پایین می روید. با درک اینکه دانش ، احساسات ، عقاید و غیره ما همیشه در حال تحول هستند ، می توانید با عبور از یک اشتباه ، سرعت در تصمیم گیری ، سرعت در اجرای و غیره ، سرعت کسب کنید.
آیا در دره ناامیدی هستید؟
اعتماد به نفس زیادی برای داشتن اشتباهات خود و سپس ادامه دادن و حل آنها طول می کشد. آنچه اغلب در راه ما ایستاده است ، صدای درونی است که به ما می گوید که ما کافی نیستیم و یک شکست هستیم. درک اثر کروگر و سندرم Impostor به من در ادامه این صدای درونی کمک کرد.
ما وقتی در دره ناامیدی هستیم ، از نظر روانی آسیب پذیرتر هستیم. معمولاً پس از اوج کوه احمق ، ما از افزایش ارزش ، محاسبات اشتباه ، اشتباهات ، اشتباهاتی که در اصل اشتباهاتی را که انجام داده ایم ، اعتماد به نفس زیادی می گیریم. وقتی واقعیت به شما برخورد می کند ، می توانید در یک افسردگی عمیق قرار بگیرید که خود را به هسته شک کنید. وقتی این احساس شما است ، سپس به دره ناامیدی خوش آمدید. من همچنین از شکستن آن برای شما متنفرم: شما به احتمال زیاد در زندگی خود چندین بار از دره ناامیدی بازدید خواهید کرد. معمولاً ، هر بار که وارد چیز جدیدی می شوید - از یک حرفه جدید گرفته تا یک ورزش جدید تا یک رابطه جدید.
در دره ناامیدی ، احساس می کنید هیچ چیز نمی دانید ، در حالی که در واقعیت شما تجربه و دانش کمی کسب کرده اید. معمولاً هرچه دانش و تجربه بیشتری کسب کنیم ، بیشتر متوجه می شویم که چقدر کمی می دانستیم و می دانیم. وقتی افرادی که دانش بسیار کمی در این زمینه دارند ، در خود هستید ، شما را به عنوان یک متخصص می بینند ، احساس می کنید که نیستید. شما احساس خواهید کرد که یک فرد محرک هستید که وانمود می کنید که چیزهایی را می دانید اما هیچ سرنخی در مورد آنها ندارید.
من هنگام انجام تحصیل ، انجام ورزش رقابتی ، کار با بحران برای تجارت خانوادگی و هنگام سرمایه گذاری ، دره ناامیدی را انجام داده ام. معمولاً تنها راه برای خارج شدن از آن ، شروع به جمع آوری شواهد برای خودتان است ، که شما یک محرک نیستید. به افراد معتبر گوش دهید که به شما بازخورد مثبتی می دهند ، که پیروزی های کوچکی را که شما شروع به آن می کنید جشن می گیرند.
فقط با دانستن اینکه اشتباه کردن بخشی از زندگی است و همه آنها را می سازد (حتی اگر برخی از افراد وانمود کنند که بی عیب و نقص هستند) ، می توانید از طریق اثر DK به طور مؤثرتر و سریعتر کار کنید.
آیا خود را برای یادگیری خود پاداش می دهید؟
یک روش کوچک اما بسیار مؤثر برای افزایش سرعت به دست آوردن اعتماد به نفس ، پاداش یادگیری شما است. در یکی از مقاله های من توضیح می دهم که چگونه می توان از همان روش برای ایجاد یک عادت بسیار سریعتر استفاده کرد. اگر بتوانید یادگیری را با احساسات قوی ترکیب کنید ، بهتر خواهید آموخت. این اغلب دلیلی است که ما بهترین وقایع بسیار دردناک یا بسیار سرگرم کننده را به یاد می آوریم. درجه بالایی از احساسات باعث افزایش میزان میلین که هنگام تقویت خلاصه می شود ، افزایش می یابد.
در حالی که یادگیری از اشتباهات مهم است ، یادگیری از موفقیت ها به همان اندازه مهم است. و یک دلیل بیولوژیکی وجود دارد ، که چرا ما از تجربیات مثبت بهتر می آموزیم. هر بار که چیزی درست می گیریم بدن ما اکسی توسین را آزاد می کند ، که به عنوان هورمون شاد نیز شناخته می شود. این امر ما را خوشحال می کند و با افزایش تولید میلین مسیرهای خود را تقویت می کند. عمل عالی می شود و گفته می شود و درست است ، به خصوص اگر با مقدار مناسب ستایش و احساسات مثبت ترکیب شود.
اطمینان حاصل کنید که خود را برای چیزهایی که به درستی می گیرید پاداش می دهید ، مانند یک کودک باشید ، وقتی چیزی درست می شود خوشحال می شود. مهمتر از آن تلاش بیشتری برای پاداش دادن به خود برای یادگیری انجام داد. به سادگی سعی کنید هنگام کشف یادگیری های پشت یک اشتباه ، خوشحال باشید. فکر کردن به ذهنیت علمی ؛با آن به عنوان یک لحظه شاد که در آن شواهد جدیدی پیدا کردید رفتار کنید.
آیا نقاط قوت و ضعف خود را در نظر می گیرید؟
هنگامی که درباره اشتباهات خود فکر می کنید و سعی می کنید از آنها درس بگیرید، بسیار مهم است که ویژگی های شخصی خود را در نظر بگیرید. اساساً منظور من این است که همه ما متفاوت هستیم و نقاط قوت و ضعف متفاوتی داریم. ما تجربیات مختلف، مجموعه مهارتهای مختلف، محیطهای مختلف و غیره داریم. منطقاً شما اشتباهات بیشتری را مرتکب میشوید و شکستهای بیشتری را در زمینههایی که کمبود دارید کسب خواهید کرد.
اگر می خواهید کاری را در زمینه ای انجام دهید که هنوز دانشی در آن ندارید، حتماً مرتکب اشتباه خواهید شد. اگر سعی می کنید کاری را انجام دهید که نقطه ضعف شناخته شده شماست، به احتمال زیاد ضعیف عمل خواهید کرد. اگر هنوز مهارتهای لازم را برای یک کار خاص به دست نیاوردهاید، در مقایسه با همسالان خود که مهارتهای لازم را دارند، این کار طولانیتر میشود و دارای ایراداتی است.
شما باید مراقب باشید که اشتباهات خود را به صورت نسبی بیان کنید و معیارهای مقایسه را با دقت انتخاب کنید. در حالت ایده آل، زیاد خود را با دیگران مقایسه نمی کنید، سعی کنید بر اساس موقعیت شخصی خود، اصطلاحات نسبی عینی را انتخاب کنید. اگر امتیاز دریافت محبت از والدین خود را نداشته اید، چگونه می توانید انتظار داشته باشید که بتوانید به شریک زندگی خود عشق نشان دهید؟نداشتن این تجربه به این معنی است که باید آن را یاد بگیرید، و این با شکست های زیادی در راه است. همین امر در تجارت نیز صدق می کند، اگر در محیطی بزرگ شده اید که هرگز نگران پول نبودید، به احتمال زیاد با هزینه کردن مشکل خواهید داشت. اگر در زمینهای که در آن قوی هستید مرتکب اشتباه میشوید، باز هم نباید خودتان را شکست دهید و از آن درس بگیرید.
به هر حال، شما همیشه این گزینه را دارید که هر چیزی را که کمبود دارید برون سپاری کنید و بیشتر روی نقاط قوت خود تمرکز کنید. اگر در موقعیتی هستید که نمی توانید از عهده برون سپاری برون سپاری برآیید، سطح را برای خود خیلی بالا قرار ندهید. 5٪ بیشتر از آنچه می دانید می توانید به دست آورید هدف بگیرید، این نقطه شیرین است (لینک؟).
مراقب نباشید که نقاط قوت و ضعف در مورد ویژگی های شخصیتی نیز صدق می کند. اگر در انعطاف پذیری چندان قوی نباشید، زمان بیشتری طول می کشد تا از اشتباهات خود خلاص شوید. این خوب است! زمان مورد نیاز خود را اختصاص دهید و با کاهش زمان بهبودی و در نتیجه افزایش انعطاف پذیری خود، به تدریج پیشرفت کنید.
یک کتاب عالی در مورد این موضوع ، که من به شدت توصیه می کنم "ویژگی ها: 25 درایور پنهان عملکرد بهینه" توسط Rich Diviney است. تعریف ویژگی ها ، مهارت ها ، شخصیت و غیره ، علم خاص خود است. اگر این کار سخت است که بدانید نقاط قوت و ضعف شما چیست ، یک تمرین ساده وجود دارد: یک تکه کاغذ بگیرید ، آنچه را که فکر می کنید 5 بزرگترین نقاط قوت شما و 5 بزرگترین نقاط ضعف شما را بنویسید ، بنویسید. این را برای خودتان نگه دارید. بعد به 5 نفر می روید که نظر شما به آنها اعتماد دارید و به طور ایده آل با شما در نوعی تنظیمات (کار ، ورزش ، مدرسه و غیره) کار کرده اند و از آنها می خواهید که همین کار را برای شما انجام دهند. من به شما یک چیز قول می دهم ، شما گنگ خواهید شد. ویژگی هایی وجود خواهد داشت که به نظر شما یک قدرت برای ظاهر شدن در سمت ضعف است ، ویژگی هایی وجود خواهد داشت که به نظر شما یک ضعف برای ظاهر شدن در سمت قدرت است و چیزهایی وجود خواهد داشت که همه در کنار هم وجود داشته باشد. همچنین اطمینان حاصل کنید که افرادی که از شما می پرسند افرادی هستند که از صدمه زدن به احساسات شما نمی ترسند - شما به پاسخ صریح نیاز دارید.
به طور خلاصه: هنگام انتخاب چگونگی ارزیابی یک اشتباه و معیارهایی که در برابر آن ارزیابی می کنید ، مراقب باشید. نقاط قوت و ضعف خود را به خاطر بسپارید!
چگونه اشتباهات خود را تجزیه و تحلیل کنیم
برای یادگیری از یک اشتباه و بهبود تشکر از آن ، باید اشتباه را تحلیل کنید. واقعاً به آنچه اتفاق افتاده و چرا این اتفاق افتاده است نگاه کنید. در تلاش برای تهیه جدول زمانی تصمیم گیری و اقدامات خود که اتفاق افتاده است دقیق باشید. فکر کنید که چه کسی دیگری درگیر شده است و چه برنامه هایی را داشته است. پس از بررسی کلی ، می توانید به داده ها نگاه کنید و نتیجه گیری از آن نتیجه بگیرید.
در تجربه شخصی من خودم را به خاطر بسیاری از اشتباهات خیلی سخت مورد ضرب و شتم قرار داده ام. هنگامی که من این روند را طی کردم تا در واقع از اشتباهات یاد بگیرم و یاد بگیرم ، اغلب می فهمیدم که در آن زمان تصمیم گرفتم اطلاعات ، مهارت ها یا توصیه هایی را که برای تصمیم گیری صحیح نیاز داشتم از دست می دادم. با نگاه کردن به اشتباهات خود به طور عینی ، بلافاصله می بینید که در کجا می توانید پیشرفت کنید و چگونه می توانید پیشرفت کنید. پاراگرافهای جاری معیارهایی را به شما نشان می دهد که به نظر من برای تجزیه و تحلیل اشتباه مفید است.
همانطور که در بالا ذکر شد ، باید بدانید که آیا یک رویداد مشکل شما ، مسئولیت شما ، تقصیر شماست. مسئولیت اشتباهات ، لزوماً به معنای این نیست که اشتباه تقصیر شماست. اگر در موقعیت رهبری قرار دارید ، هرگونه اشتباه از یکی از کارمندان خود بر عهده شما است. هنگامی که من "مالکیت شدید: چگونه نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا را هدایت می کند و برنده می شود" توسط جوکو ویلینک و لیف بابین ، مفهوم مسئولیت پذیری واقعاً چشمان من را باز کرد. من همین کار را بعد از آن انجام دادم ، اما بدون دانستن تفاوت ، بین تقصیر من و فقط مسئولیت من چیست.