سندرم متقاطع بالا (UCS) همچنین به عنوان سندرم عرضی کمربند شانه یا پروگزیمال نیز شناخته می شود. در UCS، سفتی ذوزنقه فوقانی و کتف بالابر در سمت پشتی با سفتی سینه ماژور و مینور تلاقی میکند. ضعف فلکسورهای عمقی دهانه رحم به صورت شکمی با ضعف ذوزنقه میانی و تحتانی تلاقی می کند. این الگوی عدم تعادل باعث ایجاد اختلال در عملکرد مفصل می شود، به ویژه در مفصل آتلانتو-اکسیپیتال، بخش C4-C5، مفصل سرویکوتوراسیک، مفصل گلنوهومرال و بخش T4-T5. جاندا اشاره کرد که این مناطق کانونی استرس در ستون فقرات مربوط به مناطق انتقالی است که در آن مهرههای همسایه در مورفولوژی تغییر میکنند.
تغییرات وضعیتی خاصی در UCS دیده می شود، از جمله وضعیت سر به جلو، افزایش لوردوز گردنی و کیفوز قفسه سینه، شانه های بالا و کشیده، و چرخش یا ابداکشن و بال زدن کتف. این تغییرات وضعیتی باعث کاهش ثبات گلنوهومرال می شود زیرا حفره گلنوئید به دلیل ضعف قدامی سراتوس عمودی تر می شود که منجر به ابداکشن، چرخش و بال زدن کتف می شود. این از دست دادن ثبات نیاز به کتف بالابرنده و ذوزنقه فوقانی برای افزایش فعالیت برای حفظ تمرکز گلنوهومرال دارد [1].
قرار گرفتن بدن انسان در معرض نیروهای گرانش، به عنوان مثال، هنگام ایستادن یا راه رفتن، برای اطمینان از فعالیت مناسب عضلات اسکلتی مسئول حفظ وضعیت بدنی خوب ضروری است. هنگامی که این ماهیچه ها برای مقاومت طولانی در برابر جاذبه تحریک نمی شوند، به عنوان مثال، در طول نشستن یا دراز کشیدن طولانی، عملکرد تثبیت کننده آنها توسط واکنش کم تحرکی مختل می شود که منجر به ضعف و آتروفی عضلانی می شود. نقص در ثبات سیستم حرکتی یک مکانیسم جبرانی را ایجاد می کند - عملکرد تثبیت کننده توسط ماهیچه های متحرک پیشی می گیرد. با این حال، به عنوان یک عارضه جانبی، چنین جبرانی منجر به افزایش فعالیت (بیش فعالی) و متعاقباً کاهش انعطاف پذیری آنها می شود که در نهایت ممکن است منجر به زنجیره ای از واکنش های پاتولوژیک در سیستم اسکلتی عضلانی شود [2] [3] [4] [5] [6] [7] .
تصویر: عضله ذوزنقه (با رنگ سبز برجسته شده) - نمای عقبی [8]
مکانیسم آسیب / فرآیند پاتولوژیک [ویرایش |ویرایش منبع ]
به گفته کارل لویت (1994)، عدم تعادل عضلانی معمولاً قبل از اختلال عملکردی رخ می دهد [9]. V Janda (2013)، همچنین این عدم تعادل عضلانی را به عنوان وضعیتی توصیف می کند که در آن برخی از عضلات مهار و ضعیف می شوند و برخی دیگر کوتاه و سفت می شوند. چنین عدم تعادلی می تواند تغییراتی در بافت ها ایجاد کند که ممکن است باعث ایجاد الگوهای حرکتی نامناسب در فرد شود. چنین شرایطی در نهایت می تواند عوارض جانبی مانند درد و التهاب ایجاد کند. جاندا این الگوهای پیش بینی شده را تا حد زیادی به دلیل شرایط بی حرکت و کارهای تکراری نسبت می دهد [10] [11]. تعادل عضلانی را می توان به عنوان برابری نسبی طول یا قدرت عضله بین آگونیست و آنتاگونیست تعریف کرد. این تعادل برای حرکت و عملکرد طبیعی لازم است [1] .
در این سندرم عمدتاً عضلات فوقانی خلفی گردن و قدامی گردن که تونیک هستند کوتاه بوده و عضلات عمقی قدامی گردن و کمربند خلفی شانه که عمدتاً فازیک هستند مهار و ضعیف می شوند. این عارضه ناشی از تغییرات در ارتفاع، کشیده شدن و ابداکشن شانه با افزایش زاویه سر به جلو و گشاد شدن بیش از حد قسمت فوقانی ستون فقرات گردنی است که اغلب با سر به جلو، شانه گرد، کشیده شدن کتف و کتف همراه است. کیفوز قفسه سینه [10] [11] . این عدم تعادل عضلانی و اختلالات حرکتی ممکن است تأثیر مستقیمی بر سطوح مفصلی داشته باشد، بنابراین به طور بالقوه منجر به انحطاط مفصل می شود. در برخی موارد، دژنراسیون مفصل ممکن است منبع مستقیم درد باشد، اما علت واقعی درد اغلب ثانویه به عدم تعادل عضلانی بوده است [12].
ماهیچه ها ممکن است در نتیجه سازگاری یا اختلال عملکرد نامتعادل شوند. چنین عدم تعادل عضلانی می تواند عملکردی یا پاتولوژیک باشد:
- عدم تعادل عملکردی عضلانی در پاسخ به سازگاری با الگوهای حرکتی پیچیده، از جمله عدم تعادل در قدرت یا انعطاف پذیری گروه های عضلانی متضاد [1] رخ می دهد. رویکرد ساختاری بر آسیب واقعی به ساختارهای اسکلتی عضلانی مانند تاندونیت روتاتور کاف یا آسیب رباط تمرکز دارد. رویکرد عملکردی عواملی را که در ایجاد ضایعات ساختاری نقش دارند را بررسی می کند. این رویکرد برای مدیریت فیزیوتراپی "اختلالات" مزمن مانند درد مفاصل مداوم و تاندونیت مفید است [13].
- هنگامی که عدم تعادل عضلانی عملکرد را مختل می کند، آسیب شناسی در نظر گرفته می شود. عدم تعادل عضلانی پاتولوژیک معمولاً با اختلال عملکرد و درد همراه است، اگرچه علت آن ممکن است ناشی از یک رویداد آسیب زا اولیه باشد یا نباشد. عدم تعادل پاتولوژیک نیز ممکن است موذیانه باشد. بسیاری از افراد این عدم تعادل عضلانی را بدون درد دارند. با این حال، در نهایت، عدم تعادل عضلانی پاتولوژیک منجر به اختلال عملکرد مفصل و تغییر الگوهای حرکتی می شود که به نوبه خود منجر به درد می شود. توجه داشته باشید که این زنجیره عدم تعادل عضلانی ممکن است در هر جهت پیشرفت کند. عدم تعادل عضلانی ممکن است منجر به تغییر الگوهای حرکتی شود و بالعکس. برخی از آسیب ها باعث عدم تعادل عضلانی می شوند، در حالی که برخی دیگر ممکن است ناشی از عدم تعادل عضلانی باشند. گاهی اوقات عدم تعادل پاتولوژیک یک جبران عملکردی برای یک آسیب است [1]. برای مثال، تنش های بیومکانیکی نامتعادل مفصلی که از عدم تعادل عضلانی ناشی می شود ممکن است منجر به آسیب مفصل شود و چرخه معیوب درد و التهاب را ایجاد کند. سپس التهاب ساختاری سیستم عصبی عضلانی مفصل را تحت تاثیر قرار می دهد و باعث اختلال بیشتر می شود. در نهایت، بدن برنامه حرکتی را برای حرکت تطبیق می دهد تا اختلال عملکرد را جبران کند. علت عملکردی این مشکل عدم تعادل عضلانی است، در حالی که علامت آن درد و التهاب ناشی از یک ضایعه ساختاری است. بنابراین، ممکن است هم ضایعه ساختاری و هم عملکردی داشته باشیم، اما برای تشخیص و درمان دقیق، پزشک باید تصمیم بگیرد که کدام ضایعه علت واقعی اختلال عملکرد است [1].
حواس حس عمقی حواس هایی هستند که برای کنترل موقعیت ها و حرکات تنه و قسمت هایی از بدن در فضا استفاده می شوند [14]. حواس حس عمقی مربوط به تشخیص فضایی سر نه تنها به اطلاعات از اندام های دهلیزی و اطلاعات بصری نیاز دارد، بلکه به اطلاعات حس عمقی از ستون فقرات گردنی نیز نیاز دارد [15]. حواس حس عمقی دو نقش مهم را در گردن انجام می دهند: آنها اطلاعاتی را در مورد وضعیت و حرکت ستون فقرات گردنی به سیستم عصبی مرکزی ارائه می دهند، و آنها رفلکس های گردنی را برای ثبات و محافظت از ستون فقرات گردنی ارائه می دهند [16]. آسیب شناسی، آسیب، خستگی عضلانی و افزایش سن به عنوان علل آسیب به حواس موقعیتی ستون فقرات گردنی گزارش شده است، و مطالعات اخیر گزارش داده اند که حس موقعیت در بیمارانی که آسیب به ستون فقرات گردنی دارند یا از درد شکایت دارند، کاهش می یابد [17] [18].
ارائه بالینی [ویرایش |ویرایش منبع ]
افرادی که دارای سندرم متقاطع فوقانی هستند ، یک وضعیت سر رو به جلو (FHP) را نشان می دهند ، و عملکرد آن را در کمربند شانه ، شانه های بلند و طولانی ، بالدار و کاهش تحرک ستون فقرات قفسه سینه نشان می دهند [19 19] [1]. FHP ، شانه گرد و کیفوز انحرافات خلقی از جمله انقباض بیش از حد گردن و خم شدن ستون فقرات قفسه سینه ، شیب قدامی و چرخش رو به پایین کتفول با تمایل تمایل و چرخش داخلی شانه است [1] . FHP مربوط به کیفوز قفسه سینه است [20]. علاوه بر این ، رابطه بین FHP و شانه گرد و همچنین شانه گرد و کیفوز گزارش شده است [20]. با این حال ، نمی توان تعیین کرد که کدام یک علت است و کدام اثر است. در UCS ، سر در FHP گذاشته شده است [21].
عضلات ضعیف:
- ذوزنقه پایین و میانی.
- سراتوس قدامی ، کاهش فعالیت SA با کاهش کنترل کتف در حالت های استاتیک و پویا همراه خواهد بود [22].
- فلکسورهای گردن عمیق ، نقش مهمی در حفظ وضعیت گردن دارند. این ماهیچه ها در افراد مبتلا به FHP ضعیف و طولانی هستند و به درستی استخدام نمی شوند [23].
عضلات تنگ:
- ذوزنقه فوقانی ، افزایش فعالیت UT باعث افزایش شیب قدامی کتف و آن می شود و منجر به کاهش فضای زیر کروم می شود که باعث افزایش احتمال آسیب شناسی شانه می شود [22].
- پکتورل ها ، سفتی پکتوریس اصلی یک نیروی قدامی بر روی مفصل گلنوهومرال با کاهش در نتیجه پایداری ایجاد می کند [24]. یک قطعه قطعه قطعه قطعه قطعه قطعه قطعه به سمت بالا ، چرخش بیرونی و شیب خلفی ، از این طریق SAS را کاهش می دهد [25].
- کتف لویور ، تنگی کتفول های لاغری ممکن است بر هماهنگی عضلات تأثیر بگذارد و نیروی برشی و بار فشاری در ستون فقرات گردن رحم را افزایش دهد [26].
روشهای تشخیصی [ویرایش |منبع ویرایش]
- در عمل بالینی ، توصیه می شود با تجزیه و تحلیل وضعیت ایستاده و راه رفتن ، ارزیابی عضلات را آغاز کنید. به C1inicial یک دید کلی از عملکرد عضلات بیمار از طریق تجزیه و تحلیل وضعیت و راه رفتن داده می شود و به چالش کشیده می شود که به طور جامع به کل سیستم حرکتی بیمار نگاه کند و توجه را به سطح محلی ضایعه محدود نکند [27].: نمای خلفی ، نمای قدامی ، نمای جانبی [1].
- ارزیابی تعادل [1].
- Hipermobility [1].
- ارزیابی عدم تعادل عضلات در بیمار مبتلا به سندرم درد حاد ، غیرقابل اعتماد است و باید با احتیاط انجام شود. ارزیابی دقیق عضلات تنگ و الگوهای حرکتی فقط در صورتی انجام می شود که بیمار بدون درد یا تقریباً بدون درد باشد. سودمندی آن در مرحله مزمن یا در بیماران مبتلا به درد مکرر پس از فروکش کردن قسمت حاد ، بیشترین است [27].
عضلات سه ماهه بالا [ویرایش |منبع ویرایش]
عضلات چهارم فوقانی شامل قسمتهای ستون فقرات گردن رحم ، شانه و بازو است. عضلات مستعد به سفتی کسانی هستند که در یک پاسخ فلکسور محافظ نقش دارند. محکم بودن ذوزنقه فوقانی ، عضلات شاخه ای و زیرزمین ها ، به ویژه ، نشانه بارز UCS Janda است [1].
ذوزنقه فوقانی م. با خواب پشتی بیمار ، با سر منفعل خم شده و در کنار طرف مقابل خم شده است. پس از برداشتن شلیک ، کمربند شانه به صورت دیستال هل داده می شود. به طور معمول ، یک سد مرتب در پایان فشار احساس می شود. با این حال ، هنگامی که جنبش محدود می شود ، این سد یک شرکت ناگهانی و مجتمع سخت است [27].
Levator Scapulae m. به صورت مشابه مورد بررسی قرار می گیرد ، به جز اینکه سر نیز به سمت طرف مقابل چرخانده می شود [27].
گردن خلفی عمیق m. ماهیچه ها فقط با لمس کامل قابل آزمایش هستند. ارزیابی استرنکلئیدومستوئید قابل اعتماد نیست زیرا از بخش های زیادی عبور می کند [27].
pectoris major m. با بیمار خوابیده بیمار آزمایش می شود. صندوق عقب باید قبل از قرار دادن بازو در آدم ربایی تثبیت شود زیرا پیچ و تاب احتمالی تنه ممکن است محدوده طبیعی حرکت را تقلید کند. بازو باید به سطح افقی برسد. برای برآورد قسمت کلاویکول ، بازو مجاز است به راحتی آویزان شود و امتحان کننده یک سرسره خلفی را روی شانه اعمال می کند. به طور معمول ، فقط یک مانع نرم جزئی احساس می شود [27]. V. Janda پیشنهاد آزمایش عضله اصلی Pectoralis را داده بود. بخش های مختلف اصلی پکتوریس به طور جداگانه آزمایش می شوند. پزشک قادر است با تغییر میزان آدم ربایی شانه ، بخش های خاص را هدف قرار دهد.
• الیاف استرنال پایین. پزشک بازوی بیمار را با چرخش خارجی جزئی به 150 درجه ربوده است. طول طبیعی این الیاف شاخه ای به بازوی بیمار اجازه می دهد تا در حالت افقی استراحت کند. فشار بیش از حد مقاومت در برابر احساس نهایی ایجاد می کند. پزشک همچنین باید برای حساسیت به فیبرهای استرنال به زیر بغل بپردازد. تنگی یا فشار خون بالا با عدم توانایی بازو برای رسیدن به حساسیت افقی یا قابل لمس در عضله نشان داده شده است.
• الیاف میانی. پزشک بازوی بیمار را به 90 درجه ربوده و الیاف عضلانی را در فضای دنده دوم لمس می کند. طول طبیعی این الیاف به بازوی بیمار اجازه می دهد تا در زیر افقی استراحت کند. مقاومت تدریجی در هنگام استفاده از فشار بیش از حد فشار بیش از حد وجود دارد. لمس باعث ایجاد حساسیت نمی شود.
• الیاف کلاویکول. پزشک معالج بازوی بیمار را در موقعیتی گسترده نزدیک به بدن قرار می دهد و اجازه می دهد تا بازو به استراحت برسد. طول طبیعی این الیاف به بازوی بیمار اجازه می دهد تا در زیر افقی استراحت کند. پزشک یک فشار ملایم و فشار خون را از طریق مفصل گلنوهومرال و همچنین الیاف را لمس می کند. مقاومت در برابر این فشار باید به تدریج باشد و الیاف نباید به لمس آن باشند [1].
Pectoris Minor m. آزمایش می شود. پزشک از یک دیدگاه برتر علامت را روی بیمار مشاهده می کند. فاصله طبیعی بین آکرومیون و جدول 1 اینچ است. سطح افقی جنبه های قدامی آکرومیون ها را می توان با یکدیگر مقایسه کرد. دو آکرومیون باید در یک سطح باشند. یک آکرومیون بالاتر نشان دهنده سفتی جزئی پکتورلیس است [1].
Latissimus dorsi m. با بیمار خوابیده بیمار آزمایش می شود. پزشک در کنار بازو که آزمایش می شود ایستاده است. پزشک منفعلانه بازوی بیمار را به سمت سر میز بالا می برد. طول طبیعی لاتیسیموس دورسی به بازو اجازه می دهد تا با ستون فقرات کمر روی میز ، به صورت افقی روی میز بماند. سفتی این عضله توسط بازو که در بالای افقی یا توسط ستون فقرات کمر قرار دارد ، نشان داده می شود [1].
الگوهای حرکتی اساسی جاندا [ویرایش |منبع ویرایش]
جاندا شش الگوی حرکتی اساسی را شناسایی کرد که اطلاعات کلی در مورد کیفیت و کنترل حرکت یک بیمار خاص را ارائه می دهد. این حرکات اساس فرمت لگن ، آدم ربایی لگن ، فرفری ، خم شدن گردن رحم ، فشار و تست های الگوی حرکت آدم ربایی شانه را تشکیل می دهد. پزشک باید برای مقایسه ، هر دو طرف چپ و راست را رعایت کند. لرزیدن عضلات یا اندام در طی این آزمایشات یک یافته مثبت محسوب می شود و این نشانگر ضعف یا خستگی است. برخی از بیماران نیازی به انجام هر شش آزمایش به طور همزمان ندارند. پزشک باید تصمیم بگیرد که کدام آزمایشات بر اساس تجزیه و تحلیل و تاریخچه وضعیتی نشان داده شده است [1].