اصرار به درک ، سازماندهی و ساختار دنیای اطراف ما بخشی از وجود انسان تا زمانی که ما آگاه باشیم. الگوریتم های پیچیده ، مانند برنامه هایی برای خودروهای خودران یا گروههای ابتدایی ، مانند آیین های ابتدایی فداکاری ، نمونه هایی از اقدامات در نظر گرفته شده برای درک و کنترل آینده هستند. با رشد تجربه و دانش ما از محیط اطراف ، این اقدامات پیچیده تر می شوند. ما بسیاری از محاسبات تکراری و وقت گیر و همچنین افزایش تعداد کارهای شناختی را به فناوری ، افزایش جریان دانش جدید تحویل داده ایم ، اما ایجاد شکستگی تخصص و کاهش درک.
برجسته ترین و موفق ترین رویکرد برای مقابله با اشباع بیش از حد اطلاعات ، همکاری بین طراحی ، هنر ، روزنامه نگاری و فناوری بوده است. چنین زمینه ای میان رشته ای با تفسیر بصری پیچیدگی و در دسترس بودن و تعاملی برای مخاطبان گسترده تر ، بحث های عمومی را در مورد موضوعات اجتماعی با پروژه های نوآورانه تحریک می کند. این دامنه متقاطع تمرکز طراحی گرایی ، سکویی برای خلاقان و متفکران است که روی طیف طراحی ، هنر و روزنامه نگاری کار می کنند. ما با برخی از هنرمندان از پایگاه داده طراحی و پادکست در نقش های خلاق و متفکران در یک واقعیت که از اطلاعات اشباع نشده است ، صحبت می کنیم.
این آخرین سری مصاحبه های سه قسمتی ماست. Jasmjin Visser یک هنرمند و نویسنده است ، درگیری های ژئوپلیتیکی و آب و هوا را بررسی می کند. ویسر به جای ساده سازی روایت ، از پیچیدگی داده ها برای نشان دادن اهمیت و فوریت خود استفاده می کند.
پیچیدگی را چگونه توصیف می کنید؟
ج: من دکتری می گذرانم. در مورد پیچیدگی و تغییرات آب و هوایی و من بخشی از این گروه به نام CLICON هستم. من هنرمند جاسازی شده آنجا هستم و رشته های مختلف به پیچیدگی و تغییرات آب و هوایی نگاه می کنند. اساساً، ما به یکدیگر دوره می دهیم که چگونه هر رشته ای با پیچیدگی تغییرات آب و هوایی برخورد می کند. من فکر می کنم که تغییرات آب و هوایی از این نظر به تجسم پیچیدگی نزدیک است. و این چیزی است که برای من جالب است. من قبلاً در مورد مسائل ژئوپلیتیکی کار می کردم، مانند داستان های تروما، داستان های جنگ. و در آنجا، من همیشه به چگونگی تضاد لایه ها و مقیاس ها علاقه مند بودم. ساختار دقیقی که برای بیان داستان این مقیاسها و لایهها استفاده میکنیم، قبلاً به پیچیدگی معنا میدهد، در حالی که پیچیدگی نسبت به معنایی که ما میخواهیم بیتفاوت است. و سپس در طول تمام این اقامتگاهها در محل تا پس از درگیری، من همیشه مشاهده کردم که آب و هوا در یک جنگ قهرمان است. و من فکر کردم، اوه، این جالب است زیرا این روایتی است که هرگز به نوعی گفته نشده است. این شروع به برانگیختن علاقه من به نحوه صحبت درباره تغییرات آب و هوا کرد. و به این ترتیب که به طور خودکار پیچیدگی را به همراه داشت و اکنون آنها دو ظرف ارتباطی برای من هستند. من همیشه به این علاقه داشتم که چرا جهان به صورت انبوه باز می شود، اما پس از آن ما یک راه منحصر به فرد را برای پیمایش در آن انتخاب می کنیم. اگر کار قبلی مدرسه هنر من را پیدا کنید، همچنین می بینید که همه چیز در انبوهی است. موضوع پیچیدگی به طور طبیعی دنبال می شود.
چگونه مسائل مربوط به اشباع بیش از حد اطلاعات را به مردم ارائه می کنید؟
ج: مشکل همیشه روشهاست – از چه روشهایی استفاده خواهم کرد؟کاری که من سعی می کنم انجام دهم این است که به مجموعه ای از تحقیقات، یا زنجیره خاصی از رویدادها نگاه کنم و سپس سعی کنم ببینم که شخصیت آرشیو چیست. بنابراین من سعی نمیکنم از ساختارهایی استفاده کنم که معنی میدهند، اما اول، اجازه دهید خود چیز معنای خاص خود را بدهد. و از آنجا آمدم، یک تیم را دور هم جمع می کنم، یک تیم بین رشته ای، و از این تلاش مشترک آرام آرام روش شروع به رشد می کند. بنابراین این یک طرز فکر مبتدی است، کمی رویکرد ذن، اما این نیز یک کابوس است… هر کاری را باید با ذهنی کاملاً تازه شروع کنید و همچنین اجازه دهید مشارکتهایی برای شکل دادن به پروژههای شما وجود داشته باشد، بنابراین باید کمی بازتر باشید. کنترل را ترک می کند، اما همچنان در حال فرمان است. کار با گروه در حال حاضر به تنهایی یک پروژه است.
من همیشه سعی میکنم لایههایی بسازم، ابتدا لایههای جذاب بصری که میتوان از آن عمیقتر و عمیقتر و عمیقتر شد، اما همچنین وقتی وارد یک فضا میشوی یا وارد کار میشوی، بلافاصله تجربهای را به دست میآوری. همچنین در اینجاست که سعی کردم طراحی را با هنرهای زیبا ترکیب کنم زیرا برای من هنرهای زیبا دوست دارند با فضاهای اصطکاک و ابهامات و نامرئی ها مقابله کنند، اما طراحی اغلب سعی می کند پیچیدگی را به شیوه ای در دسترس یا ظریف نشان دهد. مکالمات بین این رشته ها می تواند بسیار هیجان انگیز باشد.
چرا پرداختن به پیچیدگی از منظر بین رشته ای مهم است؟
ج: در این گروهی که من در آن کار می کنم، بسیار جالب است که ببینیم چگونه هیچ رشته ای به یک زبان صحبت نمی کند. من خودم طرفدار ایدههای علوم پس از نرمال هستم، که چگونه رشتههای همتا را با هم جمع کنیم. به عنوان مثال، ایده اولیه ای که از علوم پس از نرمال به دست آمد این بود که بیماری هایی مانند بیماری لایم را نمی توان به عنوان یک موضوع انضباطی واحد در نظر گرفت. در مورد کرونا و تغییرات آب و هوایی و همه این مسائل تاریخی هم همینطور. اما در همان زمان، هر رشته ای همیشه در جزیره ای با موضوع مشابه کار می کرد. و بنابراین افرادی مانند Ravetz و Funtowicz این درخواست واقعی را مطرح کردند که این مسائل از یک بدن بین رشته ای یا گروهی از همتایان مورد بررسی قرار گیرد. اما در عمل، میتوانید ببینید که این کار فوقالعاده سخت است، زیرا پروتکلها، زمانبندیها، فرمولبندیها و اصطلاحات. هیچ چیز با هم مطابقت نداردو من فکر می کنم این چالشی است که تغییرات آب و هوا و همچنین کرونا به ما می دهد تا انجام دهیم. این مسائل تاریخی همچنین آینهای برای نگاه کردن به روشهای خودمان در گذشته هستند و اینکه چگونه از هر چیزی که با زندگی واقعی سازگار نیست، مسیرهای منفرد ایجاد کردهایم، زیرا به سادگی پیچیدهتر از این است.
بسیار جالب است که چگونه در گروههای بین رشتهای هنوز آموزش از مسیر منفرد وجود دارد و من احساس میکنم که تقریباً به یک نسل دیگر از دانشمندان نیاز دارد تا به روشی طبیعی از آن چشمپوشی کنند، زیرا این بدان معناست که شما نیز گاهی نیاز دارید به دنیایی بپردازید که در آن ابهام وجود دارد. یا اصطکاک... و اینجاست که هنرمندان می توانند وارد شوند تا نشان دهند که روش هایی برای کار در فضاهای مبهم وجود دارد.
چگونه می توانیم با اضافه بار اطلاعات خود مقابله کنیم؟
ج: بعضی اوقات ساده است که فقط به جستجوی اطلاعات با یک گروه بزرگ بپردازیم و دوباره صحبت کنید ، اجازه دهید دروغ بگوید ، دوباره صحبت کنید. بنابراین سپس اطلاعات به شکلی که خود می خواهد در جای خود قرار بگیرد ، در جای خود قرار می گیرند. این زمان طول می کشد و همچنین کمی ذهن ذن. از آنجا که هنر مکانی است که همه چیز سریع پیش می رود ، شما باید خروجی را بدست آورید و می خواهید قابل مشاهده باشید ، و به هر حال ، اما پردازش اطلاعات زمان می برد.
من متوجه شدم ، وقتی کتاب Falklands ، The Atlas درگیری را انجام می دادم که کل مغز من درگیری اطلس بود. من هر واقعیتی را در اطراف جزایر فلکلند از بالای سر من ، هر لایه ، هر ارتباط ، هر جنگ مرتبط می دانستم ، مثل این است که شما آن را می بینید ، می بینید که قبل از شما کشیده شده است. و یک بار که کتاب را تمام کردم ، تازه از بین رفت. با پروژه جدید ، یک زمین بازی جدید بوجود می آید و همه این حقایق در ذهن شما قرار می گیرند. و سپس ذهن شما پر است. وقتی من روی یک پروژه کار می کنم و آن نقشه تمام ذهن یا زمین بازی را در ذهنم دارم ، همه چیز را فراموش می کنم. به نظر می رسد ، فقط این سلولهای مغزی زیادی وجود دارد و من از آنها در این مورد استفاده می کنم ... بنابراین برای من صادقانه بگویم ، این یک نبرد برای فضای مغز است.