در این بحث من به بررسی استفاده الیوت از طیف وسیعی از دستگاه های زبانی در شرق کوکر می پردازم. این بحث به این موضوع می پردازد که چگونه T. S. Eliot (1888 - 1965) از رسانه زبان به موازات استفاده می کند و درک او از الگوهای چرخه ای و تکراری زندگی و مرگ را منعکس می کند. و همچنین جنبه های زبانی شعر الیوت ، من به تئوری پاسخ خواننده-پاسخ از Wolfgang Iser اشاره می کنم تا نشان دهد که چگونه نمادهای مورد استفاده برای انتقال الگوهای تکراری چرخه ای وجود به همان اندازه ثمره تفسیر خواننده است که از آنهاست. هدف شاعردر مورد چگونگی استفاده الیوت از تصاویر چرخه ای و زبانی که او برای ایجاد آنها استفاده می کند ، بر درک خواننده از تقسیم و وحدت بین ابعاد جسمی و معنوی وجود انسان تأثیر می گذارد.
هنگام مطالعه چهار کوارتت [1] بسیار آسان است تا توسط طیف وسیعی از منابع اردی که الیوت از آن استفاده می کند ، منحرف شود. می توان آنقدر در تحقیق در مورد مشتق مطالب غوطه ور شد که یک نگرانی با منابع می تواند هدف اصلی شاعر را مبهوت کند - شعر به عنوان یک شکل جامع ، نه یک سری از منابع مبهم.
در شرق Coker One با این چالش روبرو است. به نظر می رسد که در این ثانیه از چهار کوارتت الیوت چندان منابع علمی را به نمایش نمی گذارد ، به عنوان آزمایش ماهیت محدود زبان برای بررسی محدودیت ها و اندام های افکار ، شرایط و وجود انسان.
با این حال ، می توان گفت ، آنچه تاکنون مطرح شده است ، پاسخ انتخابی و خاص خواننده است که بر روی متن قرار گرفته است. این استدلال زبان را به عنوان مثال ، دین ، به عنوان موضوع مهم اصلی Coker شرقی قرار می دهد.
در واقع، ولفگانگ ایزر، در مقالهاش «فرایند خواندن: رویکرد پدیدارشناختی» که در «نقد خواننده-پاسخ» [2] منتشر شد، استدلال میکند که متن به همان اندازه که نویسنده برای معنا بخشیدن به آن به خواننده وابسته است. بنابراین، اختراع مجدد مغرضانه متن ایجاد شده توسط خواننده تنها بی ربط می شود زیرا این فرآیند پاسخ در رابطه با متن است که مهم است نه محصول. ایزر اشاره می کند که کل متن بالقوه بی نهایت غنی تر از هر یک از «تحققات فردی» آن است [3]. بنابراین خواندن یک متن صرفاً تمرینی برای تفسیر ذهنی نیست، بلکه بیشتر یک همکاری بین خواننده و نویسنده است. ایزر دو قطب را در قلمرو تولید مشخص میکند: هنری نوشتن متنی است که نویسنده آن خلق میکند، و زیباییشناسی به درک اثری که خواننده بر آن اعمال میکند اشاره دارد.[4]
ایزر استدلال می کند که متن تنها زمانی جان می گیرد که توسط خواننده درک شود. او بیان می کند که اثر ادبی مورد نظر، یا دال، آن گونه که نویسنده برنامه ریزی می کند، هرگز نمی تواند با متن ساخته شده، مدلول، یکسان باشد، زیرا مفهوم و برنامه ریزی نویسنده هرگز نمی تواند دقیقاً مطابق با تولید نهایی باشد. متن نوشته شده به نوبه خود نمی تواند دقیقاً مشابه پاسخ خواننده به آن باشد. زبان به اندازه کافی دقیق نیست و فرآیندهای فکری آنقدر متنوع است که واکنش کاملاً با تصور منطبق نیست.
بنابراین زبان یک رسانه انعطافپذیر اما نادرست است که وقتی در یک نوشته سازماندهی میشود ممکن است ساختاری نشانهشناختی مانند غزل یا ترانه پیدا کند، اما معناشناسی سیال، منحصر به فرد و ذهنی باقی میماند، زیرا زبان هرگز ایستا، یکنواخت یا پایدار نیست. این به این دلیل است که معنی در طول زمان تغییر می کند. در واقع، اگر ایزر در هنگام تحقق متن با نویسنده، خلاقیت مشترک اما ذهنی را به ما آموزش دهد، الیوت به ما یادآوری میکند که ما (خوانندگان و نویسندگان) همه بخشی از چرخه هستیشناختی بشریت هستیم که تنها خروجی آن در برابر نسخه دردناک تولد واجتناب ناپذیری مرگ، ابزار نادرست اما خلاقانه زبان است.
الیوت از زبان برای بازتاب ماهیت محدود زندگی و بی نهایت وجود استفاده می کند. زندگی شامل مرگ است زیرا وجود جهانی در حال انجام است و اگرچه زندگی فردی زودگذر است ، اما از طریق نسل های بعدی در تکامل رشد معنوی ما زنده می شود. در استفاده از زبان الیوت ، تصویر کاملاً محکم از "خانه" را با چرخه ماندگار تخریب و ترمیم همراه می کند. یک کارخانه جایگزین یک خانه و زندگی می شود و زندگی را جایگزین مرگ می کند اما زندگی فردی و خانه فیزیکی حالتهای گذرا و اشیاء است که ساخته شده و متولد می شوند ، از بین می روند و توسط اشیاء و تجسم های مختلف جایگزین می شوند و بنابراین چرخه زنده می شود:
در آغاز من پایان من است. خانه های پشت سر هم افزایش و سقوط می کنند ، فرو می ریزند ، گسترش می یابند ، حذف می شوند ، نابود می شوند ، ترمیم می شوند ، یا در جای آنها یک میدان باز یا یک کارخانه یا یک گذرگاه است.[5]
اعتماد به نفس مسلط آیه آزاد حاکی از اعتقاد الیوت است که از زمان تولد ، مرگ و میر زندگی فردی آغاز می شود. الیوت از زندگی و چرخه مرگ بسیار آگاه است که به یکدیگر وابسته است و همین امر باعث می شود که وی در کار خود مخالفان زبانی را متحد کند ، به عنوان مثال."آغاز/ پایان" ، "ظهور/ سقوط" ، "ویران شده/ ترمیم شده".
الیوت با معنای مضاعف که در کلمه "خانه ها" سرمایه گذاری می کند ، وجود انسان را در این دوگانگی معرفی می کند. خانه مادی توسط مردم ساخته شده است و مانند آنها با افزایش سن از بین می رود. به همین ترتیب ، خانه تاریخی ، کتاب مقدس و خانوادگی مانند خانه داوود یا خانه تودور نیز در قله ها و فرورفتگی های سرنوشت و ثروت بالا می رود و می افتد تا اینکه توسط خانه ، خانواده یا سلطنت دیگری جایگزین شود. به عنوان مثال خانه ویندزور جایگزین خانه هانوفر شد.
علیرغم تروما تخریب و بازسازی که توسط "چوب قدیمی به آتش سوزی های جدید" پیشنهاد شده است ، [6] با ضربات تولد و مرگ انسان ، الیوت به جای اینکه از سهم گذرا در ماهیت چرخه ای وجود داشته باشد ، جشن می گیرد. بنابراین جوهر شعر به معنای محکم و درک آن از وحدت الگوی است ، نه در تمایلات متن سطح. این موارد برای تحقق این هدف کاربردی در ساختار شعر وجود دارد و یک پایان بلند یا باطنی در خود نیست ، یا یک معما برای حل خوانندگان است.
یکی متوجه می شود که الیوت طیفی از اشکال مختلف زبان را در خود جای داده است که از آنها برای تأثیرات متنوع اما مورد نظر استفاده می کند. او به همان اندازه که نگران استفاده از زبان و رستاخیز آن است، به چرخه مرگ و زندگی فناپذیری نیز توجه دارد. او استفاده و استفاده مجدد از زبان منسوخ را موازی با نابودی و بازسازی وجود فیزیکی ما می داند. به عنوان مثال، او خطوطی از اپیتالامیون اسپنسر را در East Coker ادغام می کند:
در دلهره، دلالت بر ازدواج - یک آیین مقدس و باوقار. دو و دو، ربط لازم، [7]
گنجاندن این قطعه از آیه انگلیسی الیزابتی توسط الیوت، هم محدودیت ها و هم توانایی زبان دیاکرونیک را نشان می دهد. او از آمیختگی زبانی دوره های مختلف زبان انگلیسی به عنوان موازی با وحدت اضداد خود در متن استفاده می کند، مانند «زندگی و مرگ»، که به طور متقارن مراحل متضاد چرخه هستی هستند. مردم زندگی می کنند و می میرند و زبان با چرخه زندگی/مرگ بشریت تغییر می کند و تکامل می یابد. الیوت این چرخه را از طریق تغییر و تنوع در زبان منعکس می کند و این باعث می شود که خواننده پذیرا از تغییر زبان آگاه شود که می تواند به عنوان تغییرات موازی در حالات وجودی زندگی و مردن تعبیر شود. این بازتاب دوگانه همچنین به خواننده نشان میدهد که اگر زندگی محدود باشد زبانی که از طریق آن درک میشود نیز محدود است. کلماتی که در دوران الیزابت به کار می رفتند یکسان باقی می مانند. معانی تغییر کرده و منسوخ شدهاند، اما هنوز به شکل باستانی وجود دارند تا در صورت نیاز برای هدفی شاعرانه مورد استفاده قرار گیرند.
با این حال، تأثیر کلمات در آن زمان، مانند اکنون، توسط یک ساخت دستساز تعیین میشود که میتواند جایگزین معنای واقعی شود. معنا هرگز خالص نیست، زیرا توسط زمینه و روند زوال فاسد شده است. بنابراین، برای الیوت، کلمات همچنان ابزار نادرست و محدود بشر هستند. همه آنها باید مورد استفاده قرار گیرند و سخت تلاش کنند تا قوی ترین و یا ناقص ترین شکل بیان را ارائه دهند.
الیوت با گنجاندن سطرهای اسپنسر پتانسیل غنیتر شدن زبان را در زمانی که فرمها و املای باستانی به شعر زمان پیوند میخورد نشان میدهد. چرخ زبان را می توان به یک مارپیچ ادامه دار تبدیل کرد که با استفاده می تواند از کاربرد گذشته و حال تغذیه کند و تا زمانی که نویسندگان از آن استفاده ابتکاری کنند و اجازه ندهند که استخوان بندی شود، خود را تداوم بخشد. این روند البته، مطابق با نظریه پاسخ خواننده، به ادامه خواندن و بازخوانی متن توسط خوانندگان بستگی دارد.
بنابراین، در حالی که کلمات و ادبیات می توانند از طریق اختراع مجدد پیشرفت کنند، و افراد فردی می میرند در حالی که نوع بشر تکامل می یابد، باید به خاطر داشت که مرگ لزوماً بخشی از روند زندگی "خوردن و نوشیدن، سرگین و مرگ" است. اینها ویژگیهای چرخه زندگی ناقصی است که بشر باید از زمان سقوط از عدن متحمل شود، و زبان رسانه به همان اندازه آشکار اما فاسد است که از طریق آن زندگی درک و بیان می شود. الیوت تشابه خود را بین محدودیت های زندگی و محدودیت های زبان در Burnt Norton نشان می دهد:
کلمات حرکت می کنند، موسیقی حرکت می کند فقط در زمان. اما چیزی که فقط زنده است فقط می تواند بمیرد. کلمات پس از گفتار به سکوت می رسند.[8]
استفاده الیوت از «فقط» مفهوم تکتک و بیاهمیت تولد و مرگ را در گستره چشمانداز بیامان اما تکراری هستی تقویت میکند."آنچه که فقط زنده است/ فقط می تواند بمیرد". بنابراین زندگی به مرگ محو می شود و کلمات در سکوت محو می شوند. فرآیندهای طبیعی زندگی، مانند زبانی که برای بیان آنها استفاده میشود، بخشی از چرخه «سرگین/مرگ»، «خوردن/نوشیدن»، «پایان/آغاز» است. در کتاب سوخته نورتون، الیوت به خواننده ماهیت پرتحرک و پویا و در عین حال ضعیف زبان را یادآوری می کند:
و همه چیز همیشه الان است. کلمات فشار می آورند ترک می خورند و گاهی می شکنند، زیر بار زیر تنش می لغزند، می لغزند، هلاک می شوند، با بی دقتی پوسیده می شوند، در جای خود نمی مانند، بی حرکت نمی مانند.[9]
از نظر الیوت، واژهها پوسیده میشوند و در نتیجه شکل و معنا تغییر میکنند، اما واژههای دال، مانند جسد، باقی میمانند تا در شکلهای مدلول اصلیشان مانند خطوط اسپنسریان در شرق کوکر زنده شوند. واژههای زنده و مرده در کنار هم وجود دارند و یکدیگر را در محدوده شاعرانگی تحریک میکنند. در واقع در محدودههای انحطاط و تجزیه زبان بخشی از چرخه تکامل زبانی است زیرا با شعلهور شدن در ققنوس امر جدید و اختراع مجدد زمانی که گذشته پوسیده و حال جستوجو به هم میرسند، آیندهای پر جنب و جوش متشکل از پوسته زبان و زبان را تصور میکنند. کلمات صرف شده آن
تولد جدید و ناآشنا همان چیزی را که ایزر "فرآیند شناسایی" می نامد [10] برای خواننده پاسخگو ایجاد می کند. مانند الیوت ، خواننده آشنایی با گذشته را مشخص می کند ، اما این یکباره زمین آشنا نیست که همه ما قادر به تجربه جدید هستیم. این در حال شناسایی وحدت آشنایی است اگر مؤلفه های متنوع زبانی و ادبی که الیوت از آن ناآشنا ایجاد می کند ، و از آن او جدید را از قدیمی می گیرد. بنابراین ، خواننده فرایند شناسایی را با الیوت به اشتراک می گذارد ، زیرا او از مطالب قدیمی اما قابل شناسایی استفاده می کند تا آنچه را که جدید ، ناآشنا است اما بلافاصله برای آن دسته از خوانندگانی که روند ساخت را تجزیه و تحلیل کرده اند ، شناسایی کند و در اصطلاحات پاسخ خواننده ISER ، "تحقق یافته"متن به همراه الیوت.
در دوم از چهار کوارتت ، ما بیشتر از نویسندگان قبلی مداحی می کنیم. یک تصویر بسیار دقیق که آشکارا بر نگرانی الیوت برای متحد کردن متفاوت ، اما عناصر آشنا از Requiem استیونسون وام گرفته شده است:
تصویر Dancers به خصوص جذاب است. اگر زندگی و مرگ برای ایجاد الگوهای متضاد از وجود متحد شود ، انواع مختلف ادبیات توسط الیوت برای تولید اشکال جدید شعر ترکیب می شوند. به همین ترتیب ، اگر ، همانطور که در نورتون سوخته بیان شده است:
سپس حرکت ، تصویر و بیان وجود دارد و همزمان در عمل رقص متوقف می شود. این رقص از زمان ، تصویر و اجزای حرکتی ساخته شده است و موازی با زندگی زمانی است که عناصر فیزیکی از بین می روند و زندگی جسمی به پایان می رسد. به همین ترتیب ، هنگامی که تصویر متحرک بیش از رقص متوقف می شود و رقص مجرد ، مانند زندگی مجرد از مدت کوتاهی است. اما اگر رقص توسط زندگی انجام شود ، تداوم آن گسترش می یابد. بنابراین رقص زندگی و زبان زندگی هر دو محدود هستند ، اما توسط نسل های جدید مردم ، شاعران و رقصندگان تغییر یافته و شارژ می شوند. چرخه اگرچه ناقص است. در واقع زندگی و هنر برای تکامل و زنده ماندن باید قادر به تغییر باشد.
الیوت عضو تأیید شده و محافظه کار کلیسای عالی آنگلیکن بود. او زندگی را نعمت و بار می دید. گناه پس از لاپساران آگاهی او را از آنچه بشریت است ، تشدید می کند و می توانست باشد. از نظر الیوت اکنون فقط می توانیم وزن وجود و بار از دست دادن آن را بپذیریم. در بخش سوم تاریکی و نور ، استاز و رقص با هم مخلوط می شوند تا زمانی که حافظه دلپذیر ادن را با از دست دادن و افزایش حافظه آن نداریم:
خنده در باغ ، اکستازی را از دست داد ، اما نیاز به عذاب مرگ و تولد داشت.[13]
الیوت نشان می دهد که زندگی در مارپیچ ابدی خود برای همیشه با بی گناهی گمشده و با مرگ به عنوان مجازات آن ، که سایه جاودانه بر وضعیت انسان است ، لکه دار می شود. شادی ادن یک پژواک شکننده از تمامیت است ، اما عذاب روند تولد و مرگ ، نقاط وحشیانه نهایی در الگوی چرخه ای زندگی است. آنها در مقایسه با خنده و نشاط از آنچه ممکن است بوده است ، دردناک تر می شوند.
در بخش چهارم الیوت به طور ناگهانی فرم آیه را تغییر می دهد زیرا او حرکت می کند و عمدتاً خالی به یک طرح قافیه خط جایگزین کنترل شده شکل می دهد. او موضوعات مذهبی مسئولیت انسانی ناشی از "نفرین آدم" را بررسی می کند. وجود بشر ، برای الیوت در پارادوکس نهایی تأسیس شده است. پس از سقوط از بهشت ، ما در مرگ مسیح و قول رستاخیز به دولت فیض سابق متولد می شویم. این باعث می شود الیوت ماهیت چرخه ای بیماری و درمان را با همجوشی بیشتر مخالفان به سمت رستگاری معنوی نشان دهد:
این بیماری لازم است تا چرخه آلوده به وجود خود را به آغاز سالم و سعادت قبلی خود بازگرداند و به خواننده نفرین ما و آدم را یادآوری کند:
الیوت در بخش پنجم به یک آیه خالی کمی مردد باز می گردد زیرا احساسات شخصی خود را در مورد شعر ، زبان و زندگی در نظر می گیرد. او هنوز هم با پیوند مخالفان به الگوی دایره ای نگران است ، اما احساس می کند که زندگی خدادادی با ظروف سرباز یا مسافر ساخته شده توسط انسان خراب شده است که او بخشی هدر رفته است. الیوت احساس می کند که کلمات ، به عنوان ابزار شاعر ، برای بیان عظمت این فاجعه ناکافی هستند. می توان استفاده از آنها را بهینه کرد و آنها را به عنوان یک رسانه فنی تسلط کرد ، اما این از محدودیت های آنها جلوگیری نمی کند. این امر به دستاوردهای ادبی صرف نیز اجازه نمی دهد تا شکست شاعر را در درک یا بیان تجربه سالهای هدر رفته خود به عمق عمیقی که در آن احساس می کند ، جبران کند:
بنابراین در اینجا من در راه میانه هستم ، بیست سال داشته ام - بیست سال که تا حد زیادی هدر رفته است ، سالهای L'Entre Deux Guerres که سعی در یادگیری استفاده از کلمات دارند و هر تلاشی شروع کاملاً جدیدی است و نوع دیگری از شکست. از آنجا که فرد فقط یاد گرفته است که کلمات را بهتر کند.[16]
به نظر می رسد که بحث در مورد "ظروف سرباز یا مسافر" و احساس شکست در بخش پایانی ، بازتاب بلوغ میانسال است نه مودلین یا بدبینی خودآموز. شاید این مسیحیت الیوت باشد که او را وادار می کند تا یک یادداشت قوی از امید به پایان برساند. الیوت دلیل این امر:
بنابراین پیری می تواند یکی را برای مرگ آماده کند ، و از اکتشافات اجتناب ناپذیری آن می توان برای تقویت روند زندگی استفاده کرد. این بازتاب سپس ویرانی آنچه را که ما به عنوان مرگ می بینیم به یک چشم انداز مثبت در چرخه مرگ و میر تبدیل می کند که در آن مرگ فقط بخش دیگری از زندگی است که توسط مسیح ، شادی رستاخیز و چرخه مقدس منتقل می شود:
در پایان ، به نظر می رسد که ، برای الیوت ، هنگامی که مرگ به عنوان بخشی از میراث کثیف بشریت پذیرفته شود ، می توان چرخه وجود انسان را به عنوان فرایند تولد ، مرگ و بازسازی پیروز درک کرد. این دیدگاه مبتنی بر اعتقاد وی به تحمل اصول مسیحی و تکامل معنوی و جسمی بشریت به سمت یک خیر بیشتر است. در سراسر Coker East Coker الیوت در مورد تضادهای آشکار شرایط انسانی اظهار نظر می کند. او این موضوع را با ذوب نابرابری ها نشان می دهد زیرا او چرخه انسانی تولد/مرگ ، غذا/سد ، نوسازی/پوسیدگی را توصیف می کند. او از انواع دستگاه های زبانی برای منعکس کردن این اندام ها استفاده می کند و شامل نقل قول های کلاسیک ، منابع محبوب ، زبان باستانی و تمسخر کتاب مقدس است. بنابراین این استفاده از زبان به عنوان یک استعاره زبانی برای اختلالات و تضادها در نظر گرفته شده است که حالات متضاد را در چرخه مرگ و میر و ماهیت وجود بشر تشکیل می دهد.
endnotes 1 چهار کوارتت. صص 21-27 2 فرایند خواندن: یک رویکرد پدیدارشناختی 3 همانجا. پ. 55 4 همانجاپ. 50 5 چهار کوارتت. پ. 21 6 همانجاپ. 21 7 همانجاپ. 22 8 همانجاپ. 17 9 همانجاپ. 17 10 فرآیند خواندن: یک رویکرد پدیدارشناختی 11 چهار کوارتت ص. 24 12 همانجاپ. 13 13 همانجاپ. 25 14 همانجاپ. 25 15 همانجاپ. 25 16 همانجاپ. 25 17 همانجاپ. 17 18 همانجاپ. 27
کتابشناسی T. S. الیوت. چهار کوارتت. لندن: فابر و فابر. 1986 Wolfgang Iser."روند خواندن: یک رویکرد پدیدارشناختی" ، در انتقاد از پاسخ خواننده ، (صص 50-69) جین. P. Tomkins (ویرایش) لندن: انتشارات دانشگاه جان هاپکینز. 1980