با درک این 10 مدل تامین مالی، رهبران غیر انتفاعی می توانند از روش ارزشمند دنیای انتفاعی درگیر شدن در گفتگوهای مختصر و واضح در مورد استراتژی بلندمدت مالی استفاده کنند.
- استناد کنید
- اشتراک گذاری
- نظر https://ssir. org/pdf/2009SP_Feature_Foster_Kim_Christiansen. pdf
- چاپ
- سفارش چاپ مجدد
- داستان های مرتبط
ملزومات نوآوری اجتماعی
(عکس از iStock/South_agency)
کیت آغازین برای رهبران تغییرات اجتماعی.
پول یک موضوع دائمی گفتگو در بین رهبران غیرانتفاعی است: چقدر به آن نیاز داریم؟کجا پیداش کنیم؟چرا بیشتر از آن وجود ندارد؟در شرایط سخت اقتصادی، این نوع سوالات مکرر و مبرم می شوند. متأسفانه پاسخ ها به راحتی در دسترس نیستند. این به این دلیل است که رهبران غیرانتفاعی در ایجاد برنامهها بسیار پیچیدهتر از تأمین مالی سازمانهای خود هستند، و نیکوکاران اغلب برای درک تأثیر (و محدودیتهای) کمکهای خود تلاش میکنند.
این ابهام مالی پیامدهایی دارد. وقتی سازمانهای غیرانتفاعی و منابع مالی با یکدیگر مطابقت ندارند، پول به سمت مناطقی سرازیر نمیشود که بیشترین فایده را داشته باشد. اغلب اوقات، نتیجه این است که برنامههای امیدوارکننده قطع میشوند، محدود میشوند یا هرگز راهاندازی نمیشوند. و زمانی که دلار تنگ میشود، یک تقلای بینظم جمعآوری کمک مالی به احتمال زیاد بیشتر میشود. 1
در مقابل، در دنیای انتفاعی، وضوح بسیار بالاتری در مورد مسائل مالی وجود دارد. این امر به ویژه هنگامی که به درک چگونگی عملکرد مشاغل مختلف می رسد، که می تواند در مجموعه ای از اصول شناخته شده به عنوان مدل های کسب و کار گنجانده شود، صادق است. اگرچه فهرست قطعی مدلهای کسبوکار شرکتی وجود ندارد، اما توافق کافی در مورد معنای آنها وجود دارد که سرمایهگذاران و مدیران به طور یکسان میتوانند در گفتگوهای پیچیده درباره استراتژی هر شرکت شرکت کنند. وقتی شخصی می گوید که یک شرکت یک "ارائه دهنده کم هزینه" یا "پیرو سریع" است، خطوط اصلی نحوه عملکرد آن شرکت کاملاً واضح است. به طور مشابه، بیان اینکه یک شرکت از مدل «تیغ و تیغ» استفاده میکند، نوعی ارتباط مداوم با مشتری را توصیف میکند که بسیار فراتر از محصولات اصلاح اعمال میشود.
ارزش چنین كوچكی این است كه به رهبران كسب و كار اجازه می دهد تا به سرعت و به وضوح چگونگی موفقیت در بازار را بیان كنند و به سرمایه گذاران این امکان را می دهد كه مدیران را راحت تر در مورد چگونگی تلاش برای کسب درآمد ترك كنند. این عقب و جلو شانس موفقیت کسب و کار را افزایش می دهد ، سرمایه گذاران درآمد کسب می کنند و همه از تجربیات خود اطلاعات بیشتری کسب می کنند.
دنیای غیرانتفاعی به ندرت درگیر مکالمات به همان اندازه واضح و موجز در مورد استراتژی بودجه بلند مدت یک سازمان است. دلیل این امر این است که انواع مختلفی از بودجه که افراد غیرانتفاعی سوخت هرگز به وضوح تعریف نشده اند. 3 بیش از فقر زبان ، این نشان دهنده - و نتیجه - فقر درک و تفکر روشن است.
از طریق تحقیقات ما ، ما 10 مدل غیرانتفاعی را که معمولاً توسط بزرگترین غیرانتفاعی در ایالات متحده استفاده می شود ، شناسایی کرده ایم. هدف ما این نیست که یک رویکرد واحد را برای یک غیرانتفاعی معین دنبال کنیم. درعوض ، ما امیدواریم که به رهبران غیرانتفاعی کمک کنیم تا مدل هایی را که معتقدند می توانند از رشد سازمان های خود پشتیبانی کنند ، به وضوح بیان کنند و از این بینش برای بررسی پتانسیل و محدودیت های مرتبط با آن مدل ها استفاده کنند.
ذینفعان مشتری نیستند
یکی از دلایلی که بخش غیرانتفاعی واژگان خود را در مدل های تأمین مالی توسعه نداده است این است که اجرای یک غیرانتفاعی به طور کلی پیچیده تر از اجرای یک تجارت اندازه قابل مقایسه برای انتفاعی است. هنگامی که یک تجارت انتفاعی راهی برای ایجاد ارزش برای مشتری پیدا می کند ، به طور کلی منبع درآمد خود را پیدا کرده است. مشتری برای ارزش پرداخت می کند. با استثنائات نادر ، این در بخش غیرانتفاعی صحیح نیست. هنگامی که یک غیرانتفاعی راهی برای ایجاد ارزش برای یک ذینفع پیدا می کند (به عنوان مثال ، ادغام یک زندانی به جامعه یا نجات گونه در معرض خطر) ، موتور اقتصادی خود را مشخص نکرده است. این یک مرحله جداگانه است.
استاد تجارت دانشگاه دوک J. Gregory Dees ، در کار خود در زمینه کارآفرینی اجتماعی ، نیاز به درک گزاره ارزش اهدا کننده و گزاره ارزش گیرنده را توصیف می کند. کلارا میلر ، مدیرعامل صندوق مالی غیرانتفاعی ، که همچنین در مورد این معضل به طرز شگفت انگیزی نوشت ، در مورد همه افراد غیرانتفاعی در دو "مشاغل" صحبت می کند - یکی مربوط به فعالیت های برنامه خود و دیگری مربوط به افزایش "یارانه های خیریه" است.
در نتیجه این تمایز بین ذینفع و سرمایهگذار، جنبههای مهم (و واژگان همراه) مدلهای تأمین مالی غیرانتفاعی باید جدا از آنهایی که در دنیای انتفاعی وجود دارد درک شوند. همچنین به همین دلیل است که ما از اصطلاح مدل تامین مالی به جای مدل کسب و کار برای توصیف چارچوب استفاده می کنیم. یک مدل کسب و کار شامل انتخاب هایی در مورد ساختار هزینه و ارزش پیشنهادی برای ذینفع است. با این حال، یک مدل تأمین مالی تنها بر بودجه متمرکز است، نه بر برنامه ها و خدمات ارائه شده به ذینفع.
همه مدیران غیرانتفاعی میتوانند از 10 مدل تأمین مالی ما برای بهبود جمعآوری سرمایه و مدیریت خود استفاده کنند، اما با بزرگتر شدن سازمانهای غیرانتفاعی، مفید بودن این مدلها اهمیت ویژهای پیدا میکند. راههای زیادی برای جمعآوری یک میلیون دلار در سال وجود دارد که برخی از آنها را میتوان در طول این فرآیند بداههسازی کرد. با این حال، زمانی که سازمان ها سعی می کنند سالانه 25 تا 50 میلیون دلار یا بیشتر جمع آوری کنند، راه های ممکن کمتری وجود دارد. تعداد تصمیم گیرندگان بالقوه ای که می توانند اجازه خرج چنین مقادیر زیادی پول را بدهند کاهش می یابد (یا شما باید آنها را به طور انبوه بدست آورید)، و عواملی که این تصمیم گیرندگان را برای گفتن "بله" ترغیب می کنند، تثبیت تر هستند (یا نمی توانند به طور کامل تحت تأثیر قرار گیرند). توسط یک رهبر غیرانتفاعی کاریزماتیک).
تحقیقات ما در مورد سازمان های غیرانتفاعی بزرگ این را تایید می کند. در یک مطالعه اخیر، ما 144 سازمان غیرانتفاعی را شناسایی کردیم - که از سال 1970 ایجاد شده بودند - که اندازه آنها به 50 میلیون دلار در سال یا بیشتر افزایش یافته بود. 4 ما دریافتیم که هر یک از این سازمانها با دنبال کردن منابع خاصی از بودجه - که اغلب در یک منبع خاص از بودجه متمرکز شدهاند - که برای حمایت از انواع خاص کارشان مناسب بود، بزرگ شدند. هرکدام همچنین قابلیت های بسیار حرفه ای جذب سرمایه داخلی را با هدف آن منابع ایجاد کرده بودند. به عبارت دیگر، هر یک از بزرگترین مؤسسات غیرانتفاعی مدل تأمین مالی به خوبی توسعه یافته داشتند.
هر چه میزان بودجه مورد نیاز بیشتر باشد، پیروی از بازارهای تامین مالی از قبل موجود که در آن تصمیم گیرندگان خاصی با انگیزه های ثابت وجود دارند، اهمیت بیشتری دارد. برای مثال، به گروههای بزرگی از اهداکنندگان فردی، نگرانیهای مشترک در مورد مسائل مختلف، مانند تحقیقات سرطان سینه، پیوسته است. و به عنوان مثال دیگر، استخرهای مالی عمده دولتی، از قبل اهداف خاصی مانند مراقبت از خانواده دارند. اگرچه یک سازمان غیرانتفاعی که به چند میلیون دلار در سال نیاز دارد، ممکن است تعداد انگشت شماری از بنیادها یا افراد ثروتمند را متقاعد کند که از موضوعی حمایت کنند که قبلاً در اولویت قرار نداشتند، یک سازمان غیرانتفاعی که تلاش می کند ده ها میلیون دلار در سال جمع آوری کند، به ندرت می تواند این کار را انجام دهد.
این بدان معنا نیست که بازارهای تامین مالی ساکن هستند. آنها نیستنداولین روز زمین در سال 1970 مصادف شد با یک گسترش عمده در ارائه علل محیطی. قحطی اتیوپی در 1984-1985 منجر به افزایش چشمگیر حمایت از امداد بین المللی شد. و آگاهی از بحران آموزشی ایالات متحده در اواخر دهه 1980، زمینه را برای بودجه مدارس منشور فراهم کرد. با این حال، نمی توان تغییرات را پیش بینی کرد، و از این رو، نمی توان به عنوان منبع مالی به آن وابسته بود. علاوه بر این، این تغییرات محصول یا اوج رویدادهای پیچیده ملی و بین المللی بود، نه نتیجه کار یک سازمان غیرانتفاعی.
ارل مارتین فالن، یکی از بنیانگذاران BELL، یک سازمان آموزشی پس از مدرسه و تابستان، به خوبی از مزایای چنین عمدی استفاده کرد و تجربیات خود را برای گروهی از رهبران غیرانتفاعی در سال 2007 خلاصه کرد. امسال نسبت به سال گذشته و ما همیشه مطمئن نبودیم که کجا خواهیم بود. سپس در فکر کردن به مدل خود جدی گرفتیم و نوع مستمر بودجه دولتی را شناسایی کردیم که برای کار ما مناسب بود. در حالی که برای کار کردن نیاز به تغییراتی در برنامه داشت، اکنون به طور قابل پیش بینی ۷۰ درصد از هزینه های خود را در هر محلی از طریق این رویکرد پوشش می دهیم.
ده مدل تامین مالی
طراحی چارچوبی برای بودجه غیرانتفاعی چالش هایی را ایجاد می کند. برای مفید بودن ، مدل ها نمی توانند خیلی کلی یا خیلی خاص باشند. به عنوان مثال ، یک کلینیک بهداشت جامعه که به بیماران تحت پوشش Medicaid و یک کار توسعه غیر انتفاعی که توسط آژانس ایالات متحده برای توسعه بین المللی پشتیبانی می شود ، تأمین می شود ، هر دو با بودجه دولت تأمین می شوند ، اما نوع بودجه ای که دریافت می کنند ، و تصمیم گیرندگان کنترل بودجه بسیار متفاوت هستندوادجمع کردن این دو با هم در یک مدل مفید نخواهد بود. در عین حال ، تعیین یک مدل جداگانه برای افراد غیرانتفاعی که به عنوان مثال وجوه عنوان I SES دریافت می کنند ، بسیار باریک است تا مفید باشد.
در پایان ، ما برای تعریف مدل های بودجه خود - منبع وجوه ، انواع تصمیم گیرندگان و انگیزه های تصمیم گیرندگان ، سه پارامتر مستقر کردیم.(به "شناسایی مدل ها" در زیر مراجعه کنید.) این به ما امکان می دهد 10 مدل بودجه مجزا را در سطح شناسایی کنیم که به طور گسترده ای مرتبط است اما گزینه های واقعی را تعریف می کند.
جالب است بدانید که چندین مدل بودجه وجود دارد که فکر می کردیم ممکن است پیدا کنیم ، اما این کار را نکردیم. یک مدل ممکن غیرانتفاعی بود که توسط سرمایه گذاری های با درآمد کسب شده مجزا و جدا از فعالیتهای اصلی مربوط به ماموریت خود پشتیبانی می شد. یکی دیگر از مدل های ممکن ، غیرانتفاعی بود که بر روی یک مدل کاملاً هزینه برای خدمات به صورت تجاری به تجارت و یا مستقیم به مصرف کننده ، بدون جمع آوری کمک های مهم تکمیلی (از اعضا یا ذینفعان قبلی) یا حمایت اساسی دولت عمل می کرد. اگرچه برخی از افراد غیرانتفاعی وجود دارند که از چنین رویکردهای بودجه حمایت می کنند ، اما در بین غیرانتفاعی بزرگ که ما مطالعه کردیم ، حضور نداشتند. اعتقاد ما این است که این نوع رویکردها خود را به مزیت غیر انتفاعی در مقیاس بزرگ و پایدار نسبت به نهادهای انتفاعی وام نمی دهند.
آنچه در زیر می آید توصیف 10 مدل بودجه ، همراه با پروفایل های غیرانتفاعی نماینده برای هر مدل است. مدل ها توسط نوع غالب سرمایه گذار سفارش داده می شوند. سه مدل اول (کانکتور صمیمانه ، سازنده ذینفع و انگیزه عضو) عمدتاً توسط بسیاری از کمکهای مالی تأمین می شود. مدل بعدی (Big Bettor) عمدتاً توسط یک شخص مجرد یا توسط چند نفر یا بنیادها تأمین می شود. سه مدل بعدی (ارائه دهنده عمومی ، مبتکر سیاست و کارگزار ذینفع) عمدتاً توسط دولت تأمین می شود. مدل بعدی (بازیافت منابع) تا حد زیادی توسط بودجه شرکت ها پشتیبانی می شود. و دو مدل آخر (سازنده بازار و Nationalizer محلی) ترکیبی از سرمایه گذاران را دارند.
- کانکتور صمیمانه |برخی از افراد غیرانتفاعی ، مانند بنیاد Make-A-Wish ، با تمرکز بر دلایلی که با نگرانی های موجود تعداد زیادی از مردم در تمام سطوح درآمد طنین انداز هستند ، بزرگ می شوند و با ایجاد روشی ساختاری برای این افراد که قبلاً هیچکدام از آنها ارتباط نداشته استوجود داشتغیرانتفاعی که از این رویکرد استفاده می کنند ، از یک مدل بودجه استفاده می کنیم که ما آن را اتصال صمیمانه می نامیم. برخی از دلایل محبوب ترین در زمینه های تحقیقات زیست محیطی ، بین المللی و پزشکی است. آنها با افراد غیرانتفاعی متفاوت هستند که افراد را با اعتقادات مذهبی خاص ، تمایلات سیاسی یا علایق ورزشی ، که برای تشکیل سازمان ها در جریان ابراز علایق خود جمع می شوند ، متمایز می کنند. اتصالات صمیمانه اغلب سعی می کنند از طریق رویدادهای ویژه جمع آوری کمک های مالی ، ارتباطات صریح بین داوطلبان برقرار کنند. بنیاد Susan G. Komen نمونه ای از غیرانتفاعی است که از مدل اتصال دهنده قلب استفاده می کند. بنیاد Komen که در سال 1982 تأسیس شد ، از طریق شبکه ای از 125 شرکت وابسته برای ریشه کن کردن سرطان پستان به عنوان یک بیماری تهدید کننده زندگی با تأمین بودجه تحقیقاتی ، با حمایت از پروژه های آموزش ، غربالگری و درمان در جوامع در سراسر جهان و با آموزش زنان در مورد زنان کار می کند. اهمیت تشخیص زودرس. مأموریت این بنیاد با بسیاری از زنان طنین انداز عمیقی دارد ، حتی اگر کار آن هرگز به نفع آنها باشد. بین سالهای 1997 و 2007 ، جمع آوری کمک های مالی سالانه بنیاد Komen از 47 میلیون دلار به 334 میلیون دلار افزایش یافت. متوسط کمک مالی فردی کوچک ، حدود 33 دلار است ، اما تلاش های جمع آوری کمک های مالی بنیاد ناشی از توانایی آن برای دستیابی به یک پایگاه پشتیبانی همیشه گسترده است. وسیله نقلیه اصلی جمع آوری کمک های مالی آن مسابقه Susan G. Komen برای Cure است. این بنیاد و شرکت های وابسته آن هر سال حدود 120 مسابقه در حال اجرا برگزار می کنند که بیش از 1 میلیون شرکت کننده را به خود جلب می کند. این رویدادها نه تنها به افراد اجازه می دهند پول بدهند. آنها همچنین داوطلبان را درگیر می کنند تا تیم ها را جمع کنند ، بودجه درخواست کنند و در تجربه روز مسابقه شرکت کنند. رهبران غیرانتفاعی با توجه به مدل بودجه اتصال صمیمانه باید از خود سؤالات زیر بپرسند:
- آیا مقطع بزرگی از افراد قبلاً نشان داده اند که علل این دامنه را تأمین می کنند؟
- آیا می توانیم با روشی ساده و مختصر ، آنچه را در مورد غیرانتفاعی خود قانع کننده برقرار کنیم ، ارتباط برقرار کنیم؟
- آیا یک خیابان طبیعی برای جذب و درگیر شدن تعداد زیادی از داوطلبان وجود دارد؟
- آیا ما توانایی های داخلی را برای تلاش برای دسترسی گسترده حتی در یک منطقه جغرافیایی داریم یا می توانیم توسعه دهیم؟
سازنده ذینفع |برخی از موسسات غیرانتفاعی، مانند کلینیک کلیولند، برای خدماتی که به افراد خاصی ارائه می دهند، بازپرداخت می شوند، اما برای کمک های اضافی به افرادی که در گذشته از این خدمات بهره مند شده اند، متکی هستند. ما مدل تامین مالی را که این سازمان ها از آن استفاده می کنند، سازنده ذینفع می نامیم. دو مورد از بهترین نمونه های سازنده ذینفع بیمارستان ها و دانشگاه ها هستند. به طور کلی، اکثریت قریب به اتفاق بودجه این سازمانهای غیرانتفاعی از هزینههایی است که ذینفعان برای خدماتی که سازمانهای غیرانتفاعی ارائه میکنند، پرداخت میکنند. اما کل هزینه ارائه سود تحت پوشش هزینه ها نیست. در نتیجه، سازمان غیرانتفاعی تلاش میکند تا با افرادی که از این خدمات بهرهمند شدهاند، روابط بلندمدت ایجاد کند تا پشتیبانی تکمیلی را ارائه دهد، از این رو به نام Beneficiary Builder نامیده میشود. اگرچه این کمکها اغلب نسبت به هزینهها ناچیز است (به طور متوسط تقریباً 5 درصد در بیمارستانها و 30 درصد در دانشگاههای خصوصی)، این وجوه منابع درآمدی حیاتی برای پروژههای بزرگ مانند ساختمان، تحقیقات و بودجههای وقفی هستند. اهداکنندگان اغلب انگیزه میدهند که پول بدهند، زیرا معتقدند سودی که دریافت کردهاند زندگی آنها را تغییر داده است. سازمانهایی که از مدل سازنده ذینفع استفاده میکنند، بیشتر حمایتهای خیریه خود را از هدایای بزرگ به دست میآورند. دانشگاه پرینستون نمونه ای از یک سازمان غیرانتفاعی است که از مدل سازنده ذینفع استفاده می کند. این دانشگاه در جذب فارغ التحصیلان برای کمک های مالی بسیار ماهر شده است و بالاترین نرخ فارغ التحصیلی را در بین دانشگاه های ملی (59. 2 درصد) دارد. در سال 2008، بیش از 33000 فارغ التحصیل مقطع کارشناسی 43. 6 میلیون دلار به دانشگاه خود اهدا کردند. در نتیجه توانایی جمع آوری کمک های مالی مدرسه، بیش از 50 درصد از بودجه عملیاتی پرینستون از طریق کمک های مالی و درآمدهای حاصل از موقوفه پرداخت می شود. رهبران غیرانتفاعی که مدل تأمین مالی سازنده ذینفع را در نظر می گیرند باید سؤالات زیر را از خود بپرسند:
- آیا مأموریت ما منفعت فردی ایجاد می کند که به عنوان یک کالای مهم اجتماعی نیز تلقی می شود؟
- آیا افراد در مسیر دریافت منافع فردی خود وفاداری عمیقی به سازمان پیدا می کنند؟
- آیا ما زیرساختی برای دسترسی به ذینفعان به شیوه ای مقیاس پذیر داریم؟
انگیزه عضو |برخی از افراد غیرانتفاعی مانند کلیسای Saddleback وجود دارد که به کمکهای فردی متکی هستند و از یک مدل بودجه استفاده می کنند که ما آن را محرک عضو می نامیم. این افراد (که عضو غیرانتفاعی هستند) پول اهدا می کنند زیرا مسئله برای زندگی روزمره آنها یکپارچه است و چیزی است که از آن سود جمعی می کند. غیرانتفاعی با استفاده از مدل تأمین مالی انگیزه عضو ، منطقی را برای فعالیت گروهی ایجاد نمی کنند ، بلکه در عوض با ارائه یا پشتیبانی از فعالیتهایی که قبلاً به دنبال آن هستند با اعضا (و اهدا کنندگان) ارتباط برقرار می کنند. این سازمان ها غالباً درگیر دین ، محیط زیست یا هنر ، فرهنگ و علوم انسانی هستند. فدراسیون ملی ترکیه وحشی (NWTF) ، که از زیستگاه های بوقلمون وحشی محافظت و گسترش می دهد و شکار بوقلمون وحشی را ترویج می کند ، نمونه ای از انگیزه عضو است. این شکارچیان ترکیه را جذب می کند ، که به طور جمعی از کار NWTF بهره مند می شوند و به همین دلیل اعضای وفادار و جمع آوری کمک های مالی می شوند. اعضای محلی NWTF هر سال میزبان بیش از 2،000 ضیافت جمع آوری کمک های مالی هستند و حدود 80 درصد از درآمد سالانه این سازمان را افزایش می دهند. این ضیافت ها فرصت های اهدای متعدد را فراهم می کنند: بلیط های ورود (که هرکدام حدود 50 دلار هزینه دارند و شامل عضویت سالانه است). خرید کالا (به طور متوسط بیش از 100 دلار برای هر شرکت کننده) ؛بلیط های قرعه کشی (تولید حدود 16000 دلار در هر ضیافت). دفتر مرکزی NWTF جوایز و کالاهای قرعه کشی را برای فروش در این ضیافت ها تأمین می کند. هر ضیافت پس از هزینه به طور متوسط 10،000 دلار پاک می شود. بخش قابل توجهی از پول جمع آوری شده به حفاظت از زمین و بوقلمون در جامعه ای که از آن اهدا شده است اختصاص یافته است. رهبران غیرانتفاعی با توجه به مدل بودجه انگیزه عضو باید از خود سؤالات زیر بپرسند:
- آیا اعضای ما احساس می کنند که اقدامات سازمان به طور مستقیم از آنها سود می برد ، حتی اگر این سود به صورت جمعی مشترک باشد؟
- آیا ما این توانایی را داریم که اعضای خود را در فعالیت های جمع آوری کمک های مالی درگیر و مدیریت کنیم؟
- آیا می توانیم متعهد شویم که با عضویت اصلی خود با هماهنگی و وفادار بمانیم ، حتی اگر این به معنای کم کردن فرصت های بودجه و پیگیری فعالیت هایی باشد که با اعضای ما طنین انداز شوند؟
- Big Bettor |چند غیرانتفاعی مانند انستیتوی تحقیقات پزشکی استنلی وجود دارد که برای تأمین بودجه عملیات خود به کمک های مالی چند نفر یا بنیادها متکی هستند. ما مدل بودجه آنها را Big Bettor می نامیم. غالباً ، اهدا کننده اصلی نیز بنیانگذار است ، که می خواهد با موضوعی که برای او بسیار شخصی است ، مقابله کند. اگرچه شرط بندی های بزرگ غالباً با پشتوانه مالی قابل توجهی که از قبل ایمن شده اند ، راه اندازی می شوند و به آنها امکان می دهد به سرعت رشد کنند ، اما موارد دیگری وجود دارد که یک سازمان موجود از یک اهدا کننده بزرگ حمایت می کند که تصمیم می گیرد یک رویکرد جدید و مهم را برای حل یک مشکل تأمین کند. غیرانتفاعی که ما به عنوان مشروبات الکلی بزرگ شناسایی کردیم یا بر روی تحقیقات پزشکی و یا بر روی مسائل زیست محیطی متمرکز شده اند. دلایل اصلی این که Big Bettors می تواند کمک های قابل توجهی را جذب کند این است: مشکلی که به طور بالقوه می تواند با هجوم عظیم پول حل شود (به عنوان مثال ، یک مبلغ گسترده می تواند یک موسسه تحقیقاتی را برای درمان بیماری خاص راه اندازی کند). یا سازمان از یک رویکرد منحصر به فرد و قانع کننده برای حل مشکل استفاده می کند. حفاظت بین المللی (CI) ، که مأموریت وی حفظ تنوع زیستی زمین و نشان دادن این است که انسان ها می توانند با طبیعت هماهنگ زندگی کنند ، نمونه ای از غیرانتفاعی است که از مدل بودجه Big Bettor استفاده می کند. توانایی CI در شناسایی مکانهای مختلف در سراسر جهان که در آن حفاظت از یک منطقه از زمین می تواند تأثیر قابل توجهی در حفظ تنوع زیستی جهانی داشته باشد ، به جذب اهداکنندگانی که مایل به کمک هزینه های زیادی هستند کمک می کند تا بتوانند تأثیر مهمی و ماندگار در حفاظت از زمین داشته باشندواداکثر کمک های CI از چند اهدا کننده بزرگ است. رهبران غیرانتفاعی با توجه به مدل بودجه Big Bettor باید از خود سؤالات زیر بپرسند:
- آیا می توانیم در یک بازه زمانی قابل پیش بینی یک راه حل ملموس و ماندگار برای یک مشکل اساسی ایجاد کنیم؟
- آیا می توانیم به وضوح بیان کنیم که چگونه از بودجه در مقیاس بزرگ برای دستیابی به اهداف خود استفاده خواهیم کرد؟
- آیا هیچ یک از ثروتمندترین افراد یا بنیادها به موضوع و رویکرد ما علاقه مند هستند؟
- ارائه دهنده عمومی |بسیاری از سازمان های غیرانتفاعی مانند بنیاد موفقیت برای همه با سازمان های دولتی برای ارائه خدمات اجتماعی ضروری مانند مسکن، خدمات انسانی و آموزش همکاری می کنند که دولت قبلا بودجه ای را برای آنها تعریف و تخصیص داده است. سازمانهای غیرانتفاعی که این خدمات را ارائه میکنند از مدل تأمین مالی استفاده میکنند که آن را ارائهدهنده عمومی مینامیم. در برخی موارد، دولت عملکرد ارائه خدمات را برون سپاری می کند اما الزامات خاصی را برای سازمان های غیرانتفاعی برای دریافت بودجه تعیین می کند، مانند فرمول های بازپرداخت یا فرآیند درخواست پیشنهاد (RFP). همانطور که ارائه دهندگان عمومی رشد می کنند، آنها اغلب به دنبال منابع مالی دیگر برای افزایش پایه بودجه خود هستند. TMC (شورای مهاجر تگزاس سابق) که از کودکان و خانوادههای جوامع مهاجر و مهاجر حمایت میکند، نمونهای از سازمانهایی است که از مدل تامین مالی عمومی استفاده میکند. TMC در آغاز کار خود در سال 1971 از برنامه Head Start دولت فدرال برای تامین مالی کار اولیه خود استفاده کرد و با تمرکز بر نیازهای دوزبانه و دوفرهنگی خانواده ها به کودکان کمک کرد برای مدرسه آماده شوند. با رشد TMC، رهبران آن به دنبال کاهش وابستگی آن به این منبع مالی و شناسایی سایر بودجه های دولتی بودند. TMC اکنون از منابع مختلف فدرال، ایالتی و محلی بودجه دریافت می کند. TMC از تگزاس به هفت ایالت دیگر گسترش یافته است و برنامه های جدیدی مانند سوادآموزی، مراقبت های دوران بارداری و آموزش مصرف کنندگان را ارائه می دهد. رهبران غیرانتفاعی که مدل تأمین مالی تأمینکننده عمومی را در نظر میگیرند باید سؤالات زیر را از خود بپرسند:
- آیا سازمان ما یک تطابق طبیعی با یک یا چند برنامه بزرگ دولتی از قبل موجود است؟
- آیا می توانیم نشان دهیم که سازمان ما نسبت به رقبای ما کار بهتری انجام خواهد داد؟
- آیا مایلیم برای تضمین تمدید قراردادها به طور منظم وقت بگذاریم؟
- آیا رویکردی نوآورانه ارائه میدهیم که از وضعیت موجود (از نظر تأثیر و هزینه) فراتر رفته و برای جذب سرمایهگذاران دولتی که تمایل دارند به سمت راهحلهای سنتی گرایش پیدا کنند، به اندازه کافی قانعکننده باشد؟
- آیا میتوانیم شواهدی مبنی بر کارآمدی برنامهمان به سرمایهگذاران دولتی ارائه کنیم؟
- آیا مایل و قادر به ایجاد روابط قوی با تصمیم گیرندگان دولتی هستیم که از تغییر حمایت می کنند؟
- آیا در حال حاضر فشارهای کافی بر دولت برای براندازی وضع موجود وجود دارد؟
کارگزار ذینفع |برخی از افراد غیرانتفاعی ، مانند شرکت نقدینگی وام دانشجویی آیووا ، با یکدیگر رقابت می کنند تا خدمات تأمین شده توسط دولت یا پشتیبان را به ذینفعان ارائه دهند. غیرانتفاعی که این کار را انجام می دهند از آنچه ما می نامیم یک مدل بودجه کارگزار ذینفع است. از جمله مناطقی که کارگزاران ذینفع در آن رقابت می کنند مسکن ، خدمات اشتغال ، مراقبت های بهداشتی و وام دانشجویی هستند. آنچه این افراد غیرانتفاعی را از سایر برنامه های تأمین شده توسط دولت متمایز می کند این است که ذینفعان در انتخاب غیرانتفاعی که از آن خدمات دریافت می کنند ، آزاد هستند. مشارکت مسکن متروپولیتن بوستون (MBHP) ، یک منطقه غیرانتفاعی منطقه ای که برنامه های کوپن کمک های اجاره ای ایالتی و فدرال را در 30 انجمن ماساچوست اداره می کند ، نمونه ای از غیرانتفاعی است که از مدل بودجه کارگزاری ذینفع استفاده می کند. از زمان راه اندازی این سازمان در سال 1991 ، MBHP به عنوان ارائه دهنده قابل اعتماد در مورد کوپن های مسکن برای خانواده های نیازمند ، شهرت خود را ایجاد کرده است. MBHP بزرگترین ارائه دهنده کوپن مسکن در منطقه بوستون است و بیش از 7،500 خانواده را در هر زمان به مسکن وصل می کند. MBHP همچنین خدمات مرتبط مانند برنامه های آموزش و پیشگیری از بی خانمانی را ارائه می دهد. بیش از 90 درصد از درآمد MBHP ناشی از هزینه های اداری کوچکی است که دولت به عنوان بخشی از برنامه کوپن ارائه می دهد. وجوه باقیمانده از شرکت ها و بنیادها تأمین می شود. رهبران غیرانتفاعی با توجه به مدل بودجه کارگزار ذینفع باید از خود سؤالات زیر بپرسند:
- آیا می توانیم توانایی برتر خود را برای اتصال دارندگان مزایا یا کوپن با مزایا ، مانند نرخ قرارگیری موفق و بازخورد رضایت مشتری به دولت نشان دهیم؟
- آیا می توانیم خدمات تکمیلی ایجاد کنیم که ارزش سود را به حداکثر برسانند؟
- آیا می توانیم به مقررات و الزامات دولت برای ارائه دهنده این مزایا تسلط داشته باشیم؟
- آیا می توانیم راه هایی برای جمع آوری پول برای تکمیل هزینه هایی که از برنامه مزایا دریافت می کنیم پیدا کنیم؟
بازیافت منابع |برخی از افراد غیرانتفاعی ، مانند بنیاد Americares ، با جمع آوری کمک های مالی از شرکت ها و افراد ، و سپس توزیع این کالاهای اهدا شده به گیرندگان نیازمند که نمی توانستند آنها را در بازار خریداری کنند ، بزرگ شده اند. غیرانتفاعی که این نوع برنامه ها را اجرا می کنند ، از یک مدل بودجه استفاده می کنند که ما آن را بازیافت منابع می نامیم. مشاغل مایل به اهدای کالا هستند زیرا در غیر این صورت به زباله می روند (به عنوان مثال غذاهایی با تاریخ انقضا) ، یا به دلیل هزینه حاشیه ساخت کالا کم است و آنها در بازارهایی که با تولید کننده رقابت می کنند توزیع نمی شوند (به عنوان مثال ، داروهای موجود در کشورهای در حال توسعه). در کمک های نوع نوع ، به طور معمول اکثر درآمدها را به خود اختصاص می دهد ، اما بازیافت های منابع باید برای حمایت از هزینه های عملیاتی خود ، وجوه دیگری را جمع آوری کنند. اکثریت قریب به اتفاق بازیافت های منابع در برنامه های غذایی ، کشاورزی ، پزشکی و تغذیه ای نقش دارند و اغلب در سطح بین المللی متمرکز هستند. بانک غذای بزرگ بوستون (TGBFB) ، بزرگترین سازمان امدادرسانی گرسنگی در نیو انگلستان ، نمونه ای از غیرانتفاعی است که از مدل بودجه بازیافت منبع استفاده می کند. این سازمان سالانه نزدیک به 30 میلیون پوند مواد غذایی را به بیش از 600 سازمان محلی از جمله پنیر مواد غذایی ، آشپزخانه سوپ ، مراکز مراقبت روزانه ، مراکز ارشد و پناهگاه های بی خانمان توزیع می کند. TGBFB کالاها را از بسیاری جهات به دست می آورد. منابع غالب کالا خرده فروشان و تولید کنندگان هستند. همچنین از رستوران ها و هتل ها غذای اضافی دریافت می کند. در سال 2006 ، پشتیبانی از نوع شرکت 52 درصد از درآمد TGBFB را به خود اختصاص داد. برنامه های دولت فدرال و ایالتی TGBFB را با کالاها و پول در نوع فراهم می کند و 23 درصد از بودجه سالانه خود را که TGBFB برای خرید مواد غذایی برای توزیع از آن استفاده می کند ، تشکیل می دهد. کمک های نقدی از افراد 25 درصد باقیمانده درآمدها را تشکیل می دهد و باعث بهبود سربار و سرمایه می شود. رهبران غیرانتفاعی با توجه به مدل بودجه بازیافت منابع باید از خود سؤالات زیر بپرسند:
- آیا محصولاتی که توزیع می کنیم به طور مداوم اهدا می شود؟
- آیا می توانیم تخصص خود را برای پایدار ماندن از روندها در صنایعی که محصولات را به ما اهدا می کنند ، توسعه دهیم تا بتوانیم برای نوسانات کمکهای مالی آماده شویم؟
- آیا ما یک استراتژی برای جذب پول نقد مورد نیاز برای تأمین بودجه عملیات و سربار داریم؟
بازارساز |برخی از سازمانهای غیرانتفاعی، مانند Trust for Public Land، خدماتی را ارائه میکنند که یک اهداکننده نوعدوست و با دستمزد یا با انگیزهی نیروهای بازار درگیر است. حتی اگر پولی برای پرداخت هزینه خدمات وجود دارد، انجام این کار برای یک انتفاعی غیرقانونی یا غیرقانونی است. سازمانهای غیرانتفاعی که این خدمات را ارائه میکنند از مدل تأمین مالی استفاده میکنند که ما به آن Market Maker میگوییم. اهدای عضو یکی از نمونههایی است که بازارسازان در آن فعالیت میکنند. تقاضا برای اعضای بدن انسان وجود دارد، اما فروش آنها غیرقانونی است. این مؤسسات غیرانتفاعی اکثر درآمدهای خود را از هزینه ها یا کمک های مالی که مستقیماً با فعالیت های آنها مرتبط است به دست می آورند. اکثر بازارسازان در حوزه سلامت و بیماری فعالیت می کنند، اما برخی نیز در حوزه حفاظت از محیط زیست (به عنوان مثال، حفاظت از زمین) فعالیت می کنند. صندوق کلیه آمریکا (AKF) نمونه ای از یک سازمان غیرانتفاعی است که از مدل تامین مالی Market Maker استفاده می کند. AKF در سال 1971 برای کمک به افراد کم درآمد مبتلا به نارسایی کلیه در پرداخت هزینه دیالیز تاسیس شد. اکنون منبع اصلی کمک های مالی کشور به بیماران دیالیزی کلیه است و (در سال 2006) 82 میلیون دلار کمک مالی سالانه به 63500 بیمار کلیوی (حدود 19 درصد از کل بیماران دیالیزی) ارائه می کند. قبل از سال 1996، ارائه دهندگان مراقبت های بهداشتی مجاز به پرداخت حق بیمه Medicare Part B و Medigap (تقریباً 20 درصد از کل هزینه ها) برای بیماران دیالیزی نیازمند بودند. در سال 1996، دولت فدرال انجام این کار را برای ارائه دهندگان غیرقانونی اعلام کرد زیرا ممکن است بیمار را در دام دیالیز از یک ارائه دهنده خاص گرفتار کند. قانون جدید هزاران بیمار کلیوی را قادر به پرداخت هزینه های درمان کلیه نمی کند. AKF متوجه این شکاف شد و برنامه ای برای پر کردن آن ایجاد کرد. AKF اکنون این حق بیمه ها را پرداخت می کند و به بیماران اجازه می دهد به درمان خود ادامه دهند. AKF عمدتاً توسط ارائه دهندگان مراقبت های بهداشتی و سایر شرکت ها تأمین می شود. AKF در حال حاضر همان اصول مورد استفاده در برنامه دیالیز کلیه خود را برای داروهای مورد استفاده برای درمان از دست دادن استخوان به کار می گیرد. رهبران غیرانتفاعی که مدل تأمین مالی بازارگردان را در نظر می گیرند باید سؤالات زیر را از خود بپرسند:
- آیا گروهی از سرمایه گذاران با منافع مالی برای حمایت از کار ما وجود دارد؟
- آیا دلایل قانونی یا اخلاقی وجود دارد که چرا ارائه خدمات برای یک سازمان غیرانتفاعی مناسب تر است؟
- آیا ما قبلاً یک برنامه و نام تجاری قابل اعتماد داریم؟
ملی ساز محلی |تعدادی سازمان غیرانتفاعی مانند Big Brothers Big Sisters of America وجود دارند که با ایجاد شبکه ای ملی از عملیات محلی بزرگ شده اند. این سازمانهای غیرانتفاعی از یک مدل بودجه استفاده میکنند که ما آن را ملیسازان محلی مینامیم. این سازمانها بر مسائلی مانند مدارس فقیر یا کودکانی که به الگوهای بزرگسالان نیاز دارند، تمرکز میکنند که برای جوامع محلی در سراسر کشور مهم است، جایی که دولت به تنهایی نمیتواند مشکل را حل کند. بیشتر پول برای برنامه ها به صورت محلی، اغلب از کمک های مالی فردی یا شرکتی و رویدادهای ویژه جمع آوری می شود. مقدار بسیار کمی از پول از طریق سازمان های دولتی یا هزینه ها تامین می شود. تعداد بسیار کمی از عملیات های محلی بیش از 5 میلیون دلار اندازه دارند، اما در مجموع می توانند بسیار بزرگ باشند. Teach for America (TFA) نمونهای از یک سازمان غیرانتفاعی است که از مدل بودجه ملیساز محلی استفاده میکند. TFA استخدام، آموزش می دهد و فارغ التحصیلان اخیر کالج را در موقعیت های تدریس در مدارس سراسر کشور قرار می دهد. TFA در سال 1989 تاسیس شد و تا سال 2007 بیش از 90 میلیون دلار درآمد سالانه داشت. این سازمان برای جمع آوری بیش از 75 درصد از بودجه خود به 26 دفتر منطقه ای TFA متکی است. دلیل این کار این است که مأموریت TFA - بهبود کیفیت آموزش K-12 - با سرمایهگذاران محلی طنینانداز میشود. TFA فرهنگی را ایجاد کرد که در آن جمعآوری کمک مالی جنبه مهم سازمان در هر سطحی در نظر گرفته میشود و مدیران اجرایی محلی را که مالکیت جذب رشد بودجه منطقهای را به عهده میگیرند، استخدام کرد. رهبران غیرانتفاعی که مدل بودجه ملیساز محلی را در نظر میگیرند باید سوالات زیر را از خود بپرسند:
- آیا هدف ما به موضوعی میپردازد که رهبران محلی آن را اولویت بالایی میدانند، و آیا این موضوع در جوامع سراسر کشور الزامآور است؟
- آیا گسترش سازمان ما در جوامع دیگر مأموریت ما را برآورده می کند؟
- آیا می توانیم مدل خود را در جوامع دیگر تکرار کنیم؟
- آیا ما متعهد به شناسایی و توانمندسازی رهبران با عملکرد بالا برای اداره شعب محلی سازمان خود در جوامع دیگر هستیم؟
مفاهیم برای سازمان های غیرانتفاعی
در شرایط اقتصادی کنونی وسوسه انگیز است که رهبران غیرانتفاعی به دنبال پول در هر کجا که می توانند آن را پیدا کنند، باعث می شود که برخی از سازمان های غیرانتفاعی از مسیر خود منحرف شوند. این یک اشتباه خواهد بود. در زمانهای سخت، مهمتر از هر زمان دیگری برای رهبران غیرانتفاعی است که استراتژی تامین مالی خود را از نزدیک بررسی کنند و در مورد روشی که پول جمعآوری میکنند، منظم باشند. ما امیدواریم که این مقاله چارچوبی برای رهبران غیرانتفاعی برای انجام این کار فراهم کند.
مسیرهای بودجه ای که افراد غیرانتفاعی طی می کنند متفاوت خواهد بود و همه مدلهایی پیدا نمی کنند که از برنامه های در مقیاس بزرگ پشتیبانی می کنند. خبر خوب این است که همه افراد غیرانتفاعی می توانند از وضوح بیشتری در مورد مؤثرترین مدل بودجه خود بهره مند شوند و ممکن است برخی از افراد غیرانتفاعی مدل هایی را تهیه کنند که مبلغ زیادی را جمع می کنند. همانطور که قبلاً ذکر شد ، تقریباً 150 غیرانتفاعی جدید (دانشگاه ها و بیمارستان ها را شمارش نمی کنند) ، 50 میلیون دلار درآمد سالانه بین سالهای 1970 تا 2003 پیشی گرفتند.
در طرف دیگر معادله ، نیکوکاران در مورد سرمایه گذاری غیرانتفاعی خود نظم بیشتری پیدا می کنند. تعداد فزاینده ای از بنیادها ، مانند بنیاد ادنا مک کانل کلارک و شرکت جدید سود ، در حال سرمایه گذاری در کمک های مالی خود برای بهبود هر دو مدل برنامه و بودجه هستند. ما امیدواریم که این مقاله به نیکوکاران کمک کند تا در مورد استراتژی بودجه خود واضح تر شوند تا بتوانند از برنامه های خود به طور مؤثر پشتیبانی کنند.
از آنجا که جامعه برای حل مشکلات مهم به بخش غیرانتفاعی و بشردوستانه نگاه می کند ، درک واقعی از مدل های تأمین مالی برای تحقق آن آرمان ها به طور فزاینده ای مهم است.
یادداشت
1 در یک بررسی Bridgespan در نوامبر 2008 از بیش از 1001 غیرانتفاعی ، از رهبران سؤال شد که کدام یک از هشت تاکتیک جمع آوری کمک های مختلف و غالباً متناقض ، نقش یا نقش مهمی در رویکرد آنها برای پرداختن به رکود دارد. تقریبا نیمی (48 درصد) از پاسخ دهندگان گفتند که شش یا بیشتر. به عنوان مثال ، به توماس مالون ، پیتر ویل ، ریچارد لای و همکاران مراجعه کنید ، "آیا برخی از مدل های تجاری عملکرد بهتری نسبت به سایرین دارند؟"مقاله تحقیقاتی MIT SLOAN شماره 4615-06 ، مه 2006. 3 برای یک چارچوب اولیه با نگاهی به افراد غیرانتفاعی "اهدا کننده" در مقابل "تجاری" ، به هنری هانسمان ، "نقش شرکت غیرانتفاعی" ، مجله حقوقی ییل ، 89 ، 5 ، مراجعه کنید. آوریل 1980. 4 ویلیام فاستر و گیل فاین ، "چگونه افراد غیرانتفاعی واقعاً بزرگ می شوند" ، بررسی نوآوری اجتماعی استنفورد
ویلیام لندز فاستر شریک زندگی در گروه Bridgespan است ، جایی که وی به خدمات مستقیم غیرانتفاعی و بنیادها توصیه می کند و تحقیقات در مورد بودجه بخش اجتماعی را هدایت می کند. او همكار "آیا افراد غیرانتفاعی باید به دنبال سود باشند؟".
پیتر کیم مشاور در دفتر بوستون Bridgespan است ، جایی که وی بر استراتژی های رشد غیرانتفاعی در بخش های آموزش و توسعه جوانان تمرکز دارد. قبل از پیوستن به Bridgespan ، کیم برای گلدمن ساکس کار کرد.
باربارا کریستینسن مشاور در دفتر بوستون Bridgespan است ، جایی که وی بر کمک به سازمان های کمک به برنامه ریزی برای گسترش تمرکز دارد. قبل از پیوستن به Bridgespan ، کریستینسن مشاور استراتژی در گروه مانیتور بود و با شرکت های دارویی ، بیوتکنولوژی و انرژی کار می کرد.